نتایح جستجو

  1. باران 686

    مشاعرۀ سنّتی

    من آن پیرم که شیران را به بازی برنمیگیرم تو آهووش چنان شوخی که با من میکنی بازی بیا این نرد عشق آخری را با خدا بازیم که حسن جاودان بردست عشق جاودان بازی
  2. باران 686

    سلام دینا جون. خوبی؟ مرسی بابت کارت پستال زیبات. ولنتاین شما هم مبارک.

    سلام دینا جون. خوبی؟ مرسی بابت کارت پستال زیبات. ولنتاین شما هم مبارک.
  3. باران 686

    سلام مهرداد جان خوبی دادا؟ مرسی بابت کارت پستال زیبات. ولنتاین شمام مبارک...

    سلام مهرداد جان خوبی دادا؟ مرسی بابت کارت پستال زیبات. ولنتاین شمام مبارک...
  4. باران 686

    مشاعرۀ سنّتی

    یک لحظه داغم می کشی یک دم به باغم می کشی پیش چراغم می کشی تا وا شود چشمان من
  5. باران 686

    مشاعرۀ سنّتی

    شاد آمدم , شاد آمدم , از جمله آزاد آمدم چندين هزاران سال شد تا من بگفتار آمدم آنجا روم , آنجا روم , بالا بدم بالا روم بازم رهان , بازم رهان کاينجا بزنهار آمدم
  6. باران 686

    سلام دینا جان. خوبی؟ از اینکه به یادمی و این عکسای زیبا رو برام میفرستی ممنونم.:gol:

    سلام دینا جان. خوبی؟ از اینکه به یادمی و این عکسای زیبا رو برام میفرستی ممنونم.:gol:
  7. باران 686

    تست شخصیت

    کاملا درست بود. جزو گروه سوم بودم.
  8. باران 686

    هزاران گل برای گل نرگس(برای تعجیل در ظهور صلوات)

    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
  9. باران 686

    با یه صلوات حاضری بزنید به هر نيتي(شفاي مريضان،سلامتي پدرومادرو...)

    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
  10. باران 686

    مشاعرۀ سنّتی

    فکر را خاطره را زیر باران باید برد با همه مردم شهر زیر باران باید رفت دوست را زیر باران باید دید عشق را زیر باران باید جست
  11. باران 686

    مهندسی مدیریت اجرایی

    دادا حرص نخور فشارت میره بالا. وضعیت همینه چرا قبول نمیکنی هیچکس رشته مارو نمیشناسه!!!
  12. باران 686

    در ازدواج فریب این پسران را نخورید!

    ممنون.جالب و مفید بود.
  13. باران 686

    مشاعرۀ سنّتی

    هر شب چو ماهتاب به بالین من بتاب ای آفتاب دلکش و ماه پری‌وشم لب بر لبم بنه بنوازش دمی چو نی تا بشنوی نوای غزلهای دلکشم
  14. باران 686

    مشاعرۀ سنّتی

    تا تو را دیدم ندادم دل به کس عاشقم کردی به فریادم برس
  15. باران 686

    مشاعرۀ سنّتی

    من از شیرینی شور و نوا بیداد خواهم کرد چنان کز شیوه‌ی شوخی و شیدایی تو بیدادی تو خود شعری و چون سحر و پری افسانه را مانی به افسون کدامین شعر در دام من افتادی
  16. باران 686

    مشاعرۀ سنّتی

    دل و جانیکه دربردم من از ترکان قفقازی به شوخی می‌برند از من سیه چشمان شیرازی من آن پیرم که شیران را به بازی برنمیگیرم تو آهووش چنان شوخی که با من میکنی بازی
  17. باران 686

    مشاعرۀ سنّتی

    نو گل نازنین من تا تو نگاه می‌کنی لطف بهار عارفان در تو نگاه کردنست ماه عباد تست و من با لب روزه دار ازین قول و غزل نوشتنم بیم گناه کردنست
  18. باران 686

    مشاعرۀ سنّتی

    زندگی شد من و یک سلسله ناکامیها مستم از ساغر خون جگر آشامیها بسکه با شاهد ناکامیم الفتها رفت شادکامم دگر از الفت ناکامیها بخت برگشته‌ی ما خیره سری آغازید تا چه بازد دگرم تیره سرانجامیها
  19. باران 686

    مشاعرۀ سنّتی

    شمعی فروخت چهره که پروانه‌ی تو بود عقلی درید پرده که دیوانه‌ی تو بود خم فلک که چون مه و مهرش پیاله‌هاست خود جرعه نوش گردش پیمانه‌ی تو بود
بالا