نتایح جستجو

ما يكديگر را با نفس هامان آلوده مي سازيم آلوده تقواي خوشبختي ما از صداي باد مي ترسيم ما از نفوذ سايه هاي شك در باغ هاي بوسه هامان رنگ مي بازيم ما در تمامي ميهماني قصر نور از وحشت آوار مي لرزيم

آن روزها رفتند آن روزها مثل نباتي كه در خورشيد مي پوسند از تابش خورشيد،پوسيدند و گم شدند آن كوچه هاي گيج از عطر اقاقي ها در ازدحام پر هياهوي خيابان هاي بي برگشت.... *نه خسته برادر. بر وقف مراده اوضاع؟

محسن نامجو گاهي حرفهاي جالبي مي زنه. توي يكي از گلواژه(!) هاش گفته بود كه تو ايران اگه يه شعر از حافظ يا سعدي رو به موزيسين هاي مختلف بدي،همه شون يه جور آهنگ براش مي نويسن. فقط ملودي ها فرق مي كنه. هيشكي نمياد ابتكار به خرج بده..... بنده خدا راست مي گفت. كاراي همه اينجوريه.من،استادم،دوستم، همه...

زلف را بر باد نده تا ندهي بر بادم ناز بنياد مكن تا نكني بنيادم

آه.... در سر من چيزي نيست بجز چرخش ذرات غليظ سرخ و نگاهم مثل يك حرف دروغ شرمگينست و فرو افتاده.... *با آرزوي تندرستي.

تنهاتر از يك برگ با بار شادي هاي مهجورم در آب هاي سبز تابستان آرام مي رانم تا سرزمين مرگ تا ساحل غم هاي پاييزي در سايه اي خودم را رها كردم در سايه بي اعتبار عشق در سايه فرار خوشبختي در سايه ناپايداري ها.....

دست از طلب ندارم تا كام من برآيد/يا تن رسد بجانان يا جان ز تن برآيد بگشاي تبتم را بعد از وفات و بنگر/كز آتش درونم دود از كفن برآيد....

سالها پيروي مذهب رندان كردم/تا به فتوي خرد حرص بزندان كردم من بسر منزل غنقانه بخود بردم راه/قطع اين مرحله با مرغ سليمان كردم

زندگي آدما توي دنيا خيلي ساده است! هر كي براي خودش يه مسيري انتخاب مي كنه. يه عده اي ميزنن تو كار ماركس و مدينه فاضله اش. بعدش شروع مي كنن به جنگ با امپريال و استكبار جهاني. يه مدت سر اين قضيه وقت و انرژي ميزارن و بعدش خودشون جزو همون مستكبريني ميشن كه عليه شون جنگيدن. يه عده ميزنن تو كار...

يك‌ نفر دنبال‌ خدا مي‌گشت، شنيده‌ بود كه‌ خدا آن‌ بالاست‌ و عمري‌ ديده‌ بود كه‌ دست‌ها رو به‌ آسمان‌ قد مي‌كشد. پس‌ هر شب‌ از پله‌هاي‌ آسمان‌ بالا مي‌رفت، ابرها را كنار مي‌زد، چادر شب‌ آسمان‌ را مي‌تكاند. ماه‌ را بو مي‌كرد و ستاره‌ها را زير و رو.او مي‌گفت: خدا حتماً‌ يك‌ جايي‌ همين‌ جاهاست. و...

گه چون نسيم با گل راز نهفته گفتن گه سر عشقبازي از بلبلان شنيدن

سلام سالار. من كماكان مي مونم تا برگردي!:gol::gol::gol:مواظب خودت باش.

وقتي همديگر رو مي بينم به هم سلام مي كنيم، اين يعني «سلام و عليك» وقتي...

رمانی از ويرجينيا وولف، به سوي فانوس دريايي رمانی از ويرجينيا وولف، به سوي فانوس دريايي اين رمان ويرجينيا وولف، درباره زندگي و مرگ و مظهر مدرنيسم است. او هرج‌و‌مرج شخصيت‌ها را در فرمي مي‌گنجاند كه بر اثر تجزيه ‌و تحليل به دست مي‌آيد. ويرجينياوولف در سال 1882 به دنيا آمد. او دختر لسلي‌استيفن،...

گر من از باغ تو يك ميوه بچينم چه شود/پيش پايي به چراغ تو ببينم چه شود

به قول خودت بفداك يا اخي!

سلام دلاور! چطوري؟ كجا مي خواي بري باز؟ باز من دلم گرفت تو مي خواي بري؟؟؟ راستي امروز رفتم پي نشريه! فردا با مئول فرهنگي دانشگاه قرار ملاقات دارم. اميدوارم همه چي خوب پيش بره.:) البته با اون آدمي كه من ديدم فكر كنم آخر سر بايد بشينم براشون نوحه بنويسم...:razz:

دادش كافر اسم منم بنويس لطفا!:gol: امشب برم كتاب زبان فارسي سال سوم دبيرستان رو بخونم،همه چي يادم رفته!:(

سرمد جام همون جايي بود كه فكرشومي كردم. خود كار كمي وقت گيره! البته نه زياد. ولي بايد برم از يكي از دوستام گيتار الكتريك بگيرم. چون من خودم گيتار آكوستيك پيكاب دار دارم. و اين قسمت Master نياز به فرت 22 داره كه متاسفانه گيتار من، 21 فرت بيشتر نداره.

فرزان عزيز! از اينكه مي بينم چاك عزيز را ميشناسي بسيار خوشحالم كردي!‌ در مورد برداشت خودم از موسيقي منتظر راه اندازي كار تالار موسيقي هستم! ممنون از توجهت! :gol: "موسيقي را حمايت كنيد نه شايعات را."