نتایح جستجو

  1. industrial-eng

    معرفی سایت های مرتبط با مهندسی صنایع

    وبلاگی برای مهندسی صنايع مهندس صنایع ورودی 86 علم و صنعت ایران واحد بهشهر http://sanayeno.blogfa.com
  2. industrial-eng

    مشاعرۀ سنّتی

    دلا ز نور هدایت گر اگهی یابی / چو شمع خنده زنان ترک سر توانی کرد گر این نصیحت شاهانه بشنوی حافظ/به شاهراه حقیقت گذر توانی کرد:heart:
  3. industrial-eng

    مشاعرۀ سنّتی

    بیا ره توشه برداریم قدم در راه بی برگشت بگذاریم ببینیم اسمان "هرکجا"ایا همین رنگ است؟
  4. industrial-eng

    مشاعرۀ سنّتی

    یک نفر شبیه قاصدک همیشه در سفر یک نفر همیشه بیخبر دلش گرفته است
  5. industrial-eng

    مشاعرۀ سنّتی

    کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را نگه جز پیش پا را دید نتواند که ره تاریک و لغزان است...
  6. industrial-eng

    مشاعرۀ سنّتی

    من پست سالی عزیز رو بعد از ارسال دیدم حالا با چی ادامه بدیم؟
  7. industrial-eng

    مشاعرۀ سنّتی

    ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم/ای بیخبر ز لذت شرب مدام ما هرگز نمیرد انکه دلش زنده شد به عشق/ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما
  8. industrial-eng

    مشاعرۀ سنّتی

    شب ظلمت و بیابان به کجا توان رسیدن مگر انکه شمع رویت به رهم چراغ دارد:heart:
  9. industrial-eng

    درخواست تغيير نام كاربري

    لطفآ اسم منو از industrial-eng به *ساقی* تغییر بدین ممنون
  10. industrial-eng

    مشاعرۀ سنّتی

    دوش سودای رخش گفتم ز سر بیرون کنم گفت کو زنجیر تا تدبیر این مجنون کنم
  11. industrial-eng

    مشاعرۀ سنّتی

    یک چند در این مدرسه ها گردیدم از اهل کمال نکته ها پرسیدم یک مسئله ای که بوی عشق اید از ان در عمر خود از مدرسی نشنیدم شیخ بهایی
  12. industrial-eng

    مشاعرۀ سنّتی

    چقدر دور میدان چرخیدن خوب است چقدر روی پشت بام خوابیدن خوب است چقدر باغ ملی رفتن خوب است چقدر مزه ی پپسی خوب است چقدر سینمای فردین خوب است ومن چقدر از همه ی چیزهای خوب خوشم می اید... فروغ
  13. industrial-eng

    مشاعرۀ سنّتی

    تو بمان با من تنها تو بمان ! در دل ساغر هستی تو بجوش ! من همین یک نفس از جرعه ی جانم باقیست اخرین جرعه ی این جام تهی را تو بنوش! فریدون مشیری مثل این که e.m عزیز و من همزمان نوشتیم این هم د : دل را به پرواز کبوتر بچه خوش کردیم اما دوباره انکه بالا می پرد "باز" است
  14. industrial-eng

    مشاعرۀ سنّتی

    در ان نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام گرم یاد اوری یا نه من از یادت می کاهم تو را من چشم در راهم ببشخید تکراریه:redface:
  15. industrial-eng

    مشاعرۀ سنّتی

    تیشه ها بسیارند اما ریشه هارا باید محکم کرد مرزها بهانه های خوبی هستند مهربان بودن اما بهانه نمی خواهد
  16. industrial-eng

    مشاعرۀ سنّتی

    بود ایا که در میکده ها بگشایند / گره از کار فرو بسته ی ما بگشایند اگر از بهر دل زاهد خودبین بستند/دل قوی دار که از بهر خدا بگشایند در میخانه ببستند خدایا مپسند/ که در خانه ی تزویر و ریا بگشایند
  17. industrial-eng

    مشاعرۀ سنّتی

    نان را هوا را روشنی را بهار را از من بگیر اما خنده ات را هرگز تا چشم از دنیا نبندم. پابلو نرودا
  18. industrial-eng

    مشاعرۀ سنّتی

    همه می ترسند همه می ترسند اما من و تو به چراغ و اب و اینه پیوستیم و نترسیدیم سخن از پیوند سست دو نام و هماغوشی در اوراق کهنه ی یک دفتر نیست سخن از گیسوی خوشبخت من است با شقایق های سوخته ی بوسه ی تو ...
  19. industrial-eng

    مشاعرۀ سنّتی

    زندگی گرمی دلهای به هم پیوسته ست تا در ان دوست نباشد همه درها بسته ست
  20. industrial-eng

    مشاعرۀ سنّتی

    دمت گرم و سرت خوش باد! سلامم را تو پاسخ گوی در بگشای منم من! میهمان هر شبت لولی وش مغموم منم من سنگ تی پا خورده ی رنجور منم دشنام پست افرینش نغمه ی ناجور نه از رومم نه از زنگم همان بی رنگ بی رنگم...
بالا