نتایح جستجو

  1. succulent

    چه شب ها تا سحر نام تو را از دل صدا كردم دلم را با جنون بي كسي ها آشنا كردم نفهميدم چه رنگي...

    چه شب ها تا سحر نام تو را از دل صدا كردم دلم را با جنون بي كسي ها آشنا كردم نفهميدم چه رنگي دارد اين شب هاي شيدايي كه قلبم را فقط با خاطراتت مبتلا كردم چه حسي بود در قلبم شبيه كوچه ي برفي به راه كوچه ي برفي تورا از خود جدا كردم نفهميدم كه ميميرم نباشي مثل پروانه تو را من در ته اين كوچه ي...
  2. succulent

    گوشه پنجره را باز کنید باد باید بوزد ابر باید برود ذهن باید نفسی تازه کند. عشق هر بار که سر...

    گوشه پنجره را باز کنید باد باید بوزد ابر باید برود ذهن باید نفسی تازه کند. عشق هر بار که سر می‌زند از جان تو معنای جدیدی دارد روح تو در کمد خاطره خواهد پوسید گردش خون تو ـ یادت باشد ـ که به اکسیژن این ثانیه‌ها مدیون است سهم هر روز تو با گردش تقویم...
  3. succulent

    گوشه پنجره را باز کنید باد باید بوزد ابر باید برود ذهن باید نفسی تازه کند. عشق هر بار که سر...

    گوشه پنجره را باز کنید باد باید بوزد ابر باید برود ذهن باید نفسی تازه کند. عشق هر بار که سر می‌زند از جان تو معنای جدیدی دارد روح تو در کمد خاطره خواهد پوسید گردش خون تو ـ یادت باشد ـ که به اکسیژن این ثانیه‌ها مدیون است سهم هر روز تو با گردش تقویم...
  4. succulent

    گوشه پنجره را باز کنید باد باید بوزد ابر باید برود ذهن باید نفسی تازه کند. عشق هر بار که سر...

    گوشه پنجره را باز کنید باد باید بوزد ابر باید برود ذهن باید نفسی تازه کند. عشق هر بار که سر می‌زند از جان تو معنای جدیدی دارد روح تو در کمد خاطره خواهد پوسید گردش خون تو ـ یادت باشد ـ که به اکسیژن این ثانیه‌ها مدیون است سهم هر روز تو با گردش تقویم...
  5. succulent

    گوشه پنجره را باز کنید باد باید بوزد ابر باید برود ذهن باید نفسی تازه کند. عشق هر بار که سر...

    گوشه پنجره را باز کنید باد باید بوزد ابر باید برود ذهن باید نفسی تازه کند. عشق هر بار که سر می‌زند از جان تو معنای جدیدی دارد روح تو در کمد خاطره خواهد پوسید گردش خون تو ـ یادت باشد ـ که به اکسیژن این ثانیه‌ها مدیون است سهم هر روز تو با گردش تقویم...
  6. succulent

    گوشه پنجره را باز کنید باد باید بوزد ابر باید برود ذهن باید نفسی تازه کند. عشق هر بار که سر...

    گوشه پنجره را باز کنید باد باید بوزد ابر باید برود ذهن باید نفسی تازه کند. عشق هر بار که سر می‌زند از جان تو معنای جدیدی دارد روح تو در کمد خاطره خواهد پوسید گردش خون تو ـ یادت باشد ـ که به اکسیژن این ثانیه‌ها مدیون است سهم هر روز تو با گردش تقویم...
  7. succulent

    گوشه پنجره را باز کنید باد باید بوزد ابر باید برود ذهن باید نفسی تازه کند. عشق هر بار که سر...

    گوشه پنجره را باز کنید باد باید بوزد ابر باید برود ذهن باید نفسی تازه کند. عشق هر بار که سر می‌زند از جان تو معنای جدیدی دارد روح تو در کمد خاطره خواهد پوسید گردش خون تو ـ یادت باشد ـ که به اکسیژن این ثانیه‌ها مدیون است سهم هر روز تو با گردش تقویم...
  8. succulent

    گوشه پنجره را باز کنید باد باید بوزد ابر باید برود ذهن باید نفسی تازه کند. عشق هر بار که سر...

    گوشه پنجره را باز کنید باد باید بوزد ابر باید برود ذهن باید نفسی تازه کند. عشق هر بار که سر می‌زند از جان تو معنای جدیدی دارد روح تو در کمد خاطره خواهد پوسید گردش خون تو ـ یادت باشد ـ که به اکسیژن این ثانیه‌ها مدیون است سهم هر روز تو با گردش تقویم...
  9. succulent

    گوشه پنجره را باز کنید باد باید بوزد ابر باید برود ذهن باید نفسی تازه کند. عشق هر بار که سر...

    گوشه پنجره را باز کنید باد باید بوزد ابر باید برود ذهن باید نفسی تازه کند. عشق هر بار که سر می‌زند از جان تو معنای جدیدی دارد روح تو در کمد خاطره خواهد پوسید گردش خون تو ـ یادت باشد ـ که به اکسیژن این ثانیه‌ها مدیون است سهم هر روز تو با گردش تقویم...
  10. succulent

    بانوی آفتاب! لختی شتاب کن گویی ، ستاره ی مایوس عمر من از این مدار بیهده گشتن...

    بانوی آفتاب! لختی شتاب کن گویی ، ستاره ی مایوس عمر من از این مدار بیهده گشتن خواهد کشید دست. لختی شتاب کن.
  11. succulent

    بانوی آفتاب! لختی شتاب کن گویی ، ستاره ی مایوس عمر من از این مدار بیهده گشتن...

    بانوی آفتاب! لختی شتاب کن گویی ، ستاره ی مایوس عمر من از این مدار بیهده گشتن خواهد کشید دست. لختی شتاب کن.
  12. succulent

    بانوی آفتاب! لختی شتاب کن گویی ، ستاره ی مایوس عمر من از این مدار بیهده گشتن...

    بانوی آفتاب! لختی شتاب کن گویی ، ستاره ی مایوس عمر من از این مدار بیهده گشتن خواهد کشید دست. لختی شتاب کن.
  13. succulent

    بانوی آفتاب! لختی شتاب کن گویی ، ستاره ی مایوس عمر من از این مدار بیهده گشتن...

    بانوی آفتاب! لختی شتاب کن گویی ، ستاره ی مایوس عمر من از این مدار بیهده گشتن خواهد کشید دست. لختی شتاب کن.
  14. succulent

    بانوی آفتاب! لختی شتاب کن گویی ، ستاره ی مایوس عمر من از این مدار بیهده گشتن...

    بانوی آفتاب! لختی شتاب کن گویی ، ستاره ی مایوس عمر من از این مدار بیهده گشتن خواهد کشید دست. لختی شتاب کن.
  15. succulent

    بانوی آفتاب! لختی شتاب کن گویی ، ستاره ی مایوس عمر من از این مدار بیهده گشتن...

    بانوی آفتاب! لختی شتاب کن گویی ، ستاره ی مایوس عمر من از این مدار بیهده گشتن خواهد کشید دست. لختی شتاب کن.
  16. succulent

    بانوی آفتاب! لختی شتاب کن گویی ، ستاره ی مایوس عمر من از این مدار بیهده گشتن...

    بانوی آفتاب! لختی شتاب کن گویی ، ستاره ی مایوس عمر من از این مدار بیهده گشتن خواهد کشید دست. لختی شتاب کن.
  17. succulent

    بانوی آفتاب! لختی شتاب کن گویی ، ستاره ی مایوس عمر من از این مدار بیهده گشتن...

    بانوی آفتاب! لختی شتاب کن گویی ، ستاره ی مایوس عمر من از این مدار بیهده گشتن خواهد کشید دست. لختی شتاب کن.
  18. succulent

    خدا گوید: تو ای زیباتر از خورشید زیبایم، تو ای والاترین مهمان دنیایم، بدان آغوش من باز است،...

    خدا گوید: تو ای زیباتر از خورشید زیبایم، تو ای والاترین مهمان دنیایم، بدان آغوش من باز است، شروع کن، یک قدم با تو، تمام گام های مانده اش با من
  19. succulent

    خدا گوید: تو ای زیباتر از خورشید زیبایم، تو ای والاترین مهمان دنیایم، بدان آغوش من باز است،...

    خدا گوید: تو ای زیباتر از خورشید زیبایم، تو ای والاترین مهمان دنیایم، بدان آغوش من باز است، شروع کن، یک قدم با تو، تمام گام های مانده اش با من
  20. succulent

    خدا گوید: تو ای زیباتر از خورشید زیبایم، تو ای والاترین مهمان دنیایم، بدان آغوش من باز است،...

    خدا گوید: تو ای زیباتر از خورشید زیبایم، تو ای والاترین مهمان دنیایم، بدان آغوش من باز است، شروع کن، یک قدم با تو، تمام گام های مانده اش با من
بالا