مادر همیشه می گفت فاصله ی عشق تا نفرت همین یک خط است، بعد با نوک انگشت اشاره اش، یک خطی می کشید روی دیوار، روی میز یا روی زمین، بستگی داشت کجا آن حرف را بزند. اما هیچوقت نگفت فاصله ی بین عشق و بی تفاوتی از آن هم کمتر است، شاید به نازکی یک تار مو، که یک روزی یک کسی یک جایی، با یک حرکت کوچک،...