نتایح جستجو

برگ در انتهای زوال می افتدو میوه در ابتدای کمال بنگر چگونه می افتی چون برگی زرد یا چون سیبی سرخ.......

این نفس فردا نمی آید به دست.....

از تو که انسانی ، قصه ها توانم ساخت... غم نان اگر بگذارد ... " شاملو "

درست ... همانجا که دیگر راهی نیست ... رهایی آغاز می شود ...

چه حقیر و کوچک است زندگی آنکه دستانش را میان دیده ودنیا قرار داده وهیچ نمی بیند جز خطوط باریک دستانش...

آرامش زمانی‌ست که در هر لحظه فکر کنی خداوند دست تو را در دست دارد

مبارزه هر قدر صعب ، صعود را ادامه بده ، شاید، قله تنها در یک قدمیِ تو باشد

نترس از هجوم حضورم، چيزي جز تنهايي با من نيست . . .

دستهایی که کمک می کنند مقدس تر از لبهایی هستند که دعا می کنند ...

لیلی زیر درخت انار لیلی زیر درخت انار نشست. درخت انار عاشق شد، گل داد، سرخ سرخ. گلها انار شد، داغ داغ. هر اناری هزارتا دانه داشت. دانه ها عاشق بودند، دانه ها توی انار جا نمی شدند. انار کوچک بود. دانه ها ترکیدند. انار ترک برداشت. خون انار روی دست لیلی چکید. لیلی انار ترک خورده را از...

من ، اینک ،باران درشهری شلوغ ، وخسته تر از هن هن های دلگیر با چلچله حرفم شد پرید کاش یک پنجره بودم تمام شهر را جای می دادم در شیشه هایم پشت به همه آدما.... [IMG]

این روزها دورم اما نزدیک نزدیکم ، ساکت اما پر از حرفم ، آرام اما غوغایی ست درونم …. نشسته و میشمارم روزهای رفته و روزهای در پیش رو را و اینکه چه صبور است این دل !! نمی دانم چه اصراری دارد در زنده نگه داشتن تمامشان! نمی دانم . آرامم میکند تنها، قدم های تنهایی اما با یادی از گذشته ها و صدایی...

این روزها دورم اما نزدیک نزدیکم ، ساکت اما پر از حرفم ، آرام اما غوغایی ست درونم …. نشسته و میشمارم روزهای رفته و روزهای در پیش رو را و اینکه چه صبور است این دل !! نمی دانم چه اصراری دارد در زنده نگه داشتن تمامشان! نمی دانم . آرامم میکند تنها، قدم های تنهایی اما با یادی از گذشته ها و صدایی...

[IMG]

[IMG]

من دارم میرم گلم :heart::heart: تا فردا :gol::gol:

ما نه آنیم که در بازی تکراری این چرخ و فلک، هر که از دیده ما رفت زخاطر ببریم، یا که چون فصل خزان آمد و گل رفت به خاک، دل به عشق دگری داده از آنجا بپریم، وسعت دیده ما خاک قدم های شماست، خاک زیر قدمت را به دو دنیا بخریم...

ببخش مرا كه براي نگاهت كافي نبوده ام ببخش اگر دستانم ، براي نگاه داشتنت كوچك بود ببخش مرا اگر در قلبم جا شدي و ديگر براي هيچ جا نبود اكنون كه مرده ام مرا ببخش اكنون كه عاشقم مرا ببخش ببخش مرا به خاطر تمام لبخند هايت كه عاشقم كرد و به خاطر تمام اشكهايم كه گرفتارت كرد...

خدایا از عشق امروزمان چیزی برای فردا کنار بگذار. نگاهی ، یادی ، تصویری ، خاطره ای برای هنگامی که فراموش خواهیم کرد روزی چقدر عاشق بودیم

در میان من و تو فاصله هاست گاه می اندیشم می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری تو توانایی بخشش داری دستهای تو توانایی آن را دارد که مرا زندگانی بخشد چشمهای تو به من می بخشد شور عشق و مستی و تو چون مصرع شعری زیبا سطر برجسته ای از زندگی من هستی دفتر عمر مرا با وجود تو شکوهی دیگر...