نتایح جستجو

  1. hamedinia_m51

    گفته بوديد كه به زندگي زيباتر نگاه كنم. ... ديروز كه باران باريد چترم را هم زنداني كردم تا...

    گفته بوديد كه به زندگي زيباتر نگاه كنم. ... ديروز كه باران باريد چترم را هم زنداني كردم تا شايد باران چشمانم را بشويد تا من هم به زندگي زيباتر بنگرم!!!
  2. hamedinia_m51

    رنگین کمان زندگی بی نهایت رنگ دارد بنفش. نیلی . آبی . سبز . زرد . نارنجی.قرمز. قهوه ای...

    رنگین کمان زندگی بی نهایت رنگ دارد بنفش. نیلی . آبی . سبز . زرد . نارنجی.قرمز. قهوه ای. خاکستری...... و حتی سفید تنها رنگی که در بی نهایت نیست . رنگ سیاه هستش وقتی سیاه رنگه. که چشاتو ببندی و به رنگین کمون نگاه کنی... سلام ، حالتون خوبه ؟
  3. hamedinia_m51

    برای تو می نویسم

    باور نکن تنهاییت را من در تو پنهانم ،تودر من از من به من نزدیک ترتو از تو به تو نزدیک ترمن باور نکن تنهاییت را تا یک دل و یک دردداری تا در عبور از کوچه عشق بردوش هم سر میگذاریم دل تاب تنهایی ندارد باور نکن تنهاییت را هر جای این دنیا که باشی من باتوام تنهای تنها من با توام هرجا که هستی حتی اگر با...
  4. hamedinia_m51

    سلام شبتون به خير مي بينم خوب فعال شدين

    سلام شبتون به خير مي بينم خوب فعال شدين
  5. hamedinia_m51

    زمزمه های دلتنگی(کلبه کوچک دل...)

    به تو میگم که نشو دیونه ای دل به تو میگم که نگیر بهونه ای دل من دیگه بچه نمیشم آه دیگه بازیچه نمیشم من دیگه بچه نمیشم دیگه بازیچه نمیشم. به تو میگم عاشقی ثمر نداره واسته تو جز غم دردسر نداره من دیگه بچه نمیشم آه دیگه بازیچه نمیشم من دیگه بچه نمیشم دیگه بازیچه نمیشم. عقلم و زیر پا گذاشتی رفتی...
  6. hamedinia_m51

    رد پای احساس ...

    ميخوام تلافي بكنم چشماي تو يادم مياد ميخوام برم از پيش تو صداي تو بازم مياد چرا ولم نميكني چرا نميزاري برم برو كه من خسته شدم ميبيني طاقت ندارم يه روز تلافي ميكنم هرچي بدي كردي به من اين همه بي وفائيات جواب خوبي بود به من هرچي صبوري ميكنم ميگم يه روز درست ميشه چقدر بايد ببخشمت اينكه زندگي نميشه
  7. hamedinia_m51

    دلم برای خودم تنگ میشود...

    بازم دلم گرفته چند روزیه که رفتی می گی به خاطر من از عشقمون گذشتی بمون بذار از اسمت یه شعر نو بسازم نذار به جرم دیروز امروزمو ببازم دارم می میرم برات نذار بیفتم به پات مگه گناهم چی بود که سرد شده اون نگات به من یه فرصت بده تا دستاتو بگیرم یا اینکه مال من شی یا پای تو بمیرم
  8. hamedinia_m51

    رفتن...

    شب آغاز هجرت تو شب درخودشکستنم بود شب بي رحم رفتن تو شب از پا نشستنم بود شب بي تو ، شب بي من شب دل مرده هاي تنها بود شب رفتن ، شب مردن شب دل كندن من از ما بود واسه جشن دلتنگي ما گل گريه ، سبد سبد بود با طلوع عشق من و تو هم زمين ، هم ستاره بد بود از هجرت تو شكنجه ديدم كوچ تو...
  9. hamedinia_m51

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    آخه من هیچی ندارم که نثار تو کنم تا فدای چشای مثل بهار تو کنم میدرخشی مث یک تیکه جواهر توی جمع من میترسم عاقبت یه روز قمارت بکنم من مث شبای بی ستاره سردوخالی ام خب میترسم جای عشق غصه رو یار تو کنم تو مث یه قصه پر از خاطره هستی نمی خوام من بی نشون تو رو نشونه دارت بکنم توکه بیقرار دیدن شب وستاره...
  10. hamedinia_m51

    فراق یار

    من میگم منو شکستن چشم فانوسمو بستن تو میگی خدا بزرگه ماه ومیده به شب من من میگم آخه دلم بود اونکه افتاده به خاکت تو میگی سرت سلامت آینه ها زلال و پاکه من میگم فاصله ها رو نمیشه با گریه پرکرد تو میگی زندگی اینه حاصل عشق توبامن من میگم حالا بسوزم یا که با غصه بسازم تو میگی فرقی نداره من که چیزی...
  11. hamedinia_m51

    گفتگوهای تنهایی

    چه دردی است در میان جمع بودن ولی درگوشه ای تنها نشستن برای دیگران چون کوه بودن ولی در چشم خود آرام شکستن برای هر لبی شعری سرودن ولی لبهای خود همواره بستن برسم دوستی دستی فشردن ولی با هر سخن قلبی شکستن به نزدعاشقان چون سنگ خاموش ولی در بطن خود غوغا نشستن به غربت دوستان بر خاک سپردن ولی بر دل...
  12. hamedinia_m51

    برای تو می نویسم

    اگه از عشق میشه قصه نوشت میشه از عشق تو گفت میشه با ستاره های چشم تو مغرب نو مشرق نو برپا کرد میشه از برق نگات خورشید و خاکستر کرد میشه از گندمیای سر زلفت یه عالم شعر نوشت آره از عشق تو دیوونگی هم عالمیه آره از عشق تو مردن داره میشه از عشق تو مرد و دیگه از دست همه راحت شد میشه از عشق تو مرد و...
  13. hamedinia_m51

    [IMG]

    [IMG]
  14. hamedinia_m51

    [IMG]

    [IMG]
  15. hamedinia_m51

    [IMG]

    [IMG]
  16. hamedinia_m51

    گفتگوهای تنهایی

    خدای من ! هر چه خواست تو باشد همان شود! زیرا تو از ضعف های دل بندگانت آگاه هستی و تنها به اندازه طاقت هر کس بار بر دوش او می نهی. از کتاب عارفانه ها پائیلو کوئیلو
  17. hamedinia_m51

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    گر کسی وصف او ز من پرسد بی دل از بی نشان چه گوید باز عاشقان کشتگان معشوقند بر نیاید ز کشتگان آواز
  18. hamedinia_m51

    کوچه های تنهایی

    تو را گم کرده ام امروز ... وحالا لحظه هاي من گرفتارسکوتي سرد و سنگين ند وچشمانم که تاديروز به عشقت مي درخشيدند نمي داني چه غمگينند چراغ روشن شب بود... برايم چشمهاي تو نمي دانم چه خواهد شد پر از دلشوره ام... بي تاب ودلگيرم کجاماندي که من بي توهزاران بار،در هر لحظه مي...
  19. hamedinia_m51

    فراق یار

    آن کلاغي که پريد از فراز سر ما و فرو رفت در انديشه ي آشفته ي ابري ولگرد و صدايش همچون نيزه ي کوتاهي . پهناي افق را پيمود خبر ما را با خود خواهد برد به شهر همه ميدانند همه ميدانند که من و تو از آن روزنه ي سرد عبوس باغ را ديديم و از آن شاخه ي بازيگر دور از دست سيب را چيديم همه ميترسند...
  20. hamedinia_m51

    برای تو می نویسم

بالا