نتایح جستجو

  1. tools

    ثانیه های خاکستری...

    من نمی دانم و نمی فهمم فقط، فکرقفس آرامم می کند میله های آهنینی که کشیده شده اند از خدا تا خاک چه قدر نزدیک اند من نمی دانم ونمی فهمم فقط، فکر قفس آرامم می کند قفسی که آب را در آن حک کرده اند قفسی که می تواند نگه دارد، خاک را من نمی دانم و نمی فهمم و باز نخواهم دانست کجا بنشینم تا تصویرخاک را...
  2. tools

    زمزمه های دلتنگی(کلبه کوچک دل...)

    این حجم ترسناک مرا در آغوش دردناکش گرفته است خدای کوچک من جای من بر روی این خط بلند مرسوم نبود در این حجم ترسناک مرا آویخته اند قهرمانان، همانند هیولاهایی رنگ باخته، زندگی مرا آویخته اند دم نزنم، طوفانی نخواهد رسید بازدم هایم چون باران های تند فصلی در کالبدم می بارند وای، ای وای که دیدم، با قلبم...
  3. tools

    برای تو می نویسم

    گیجگاه های عاشقت می پیچند و می آمیزند در قتل گاه نم دار ایستگاه فرزانه فرزانه فرزانه آفرینش تازه ای صورت می گیرد وقتی نفرت دود می کنند و می پوشانند عریانی قاتلان را تو صورت حیرانت را به سرعت شعر بر لب هایم خم کن می توانی نزدیک شوی آه فرزانه قاتلان عریانند عریانند هر نقطه بر این سطر لکه ای بر...
  4. tools

    تو را به نگهبانی باغ گماشته ام بپذیر بپذیر وگرنه باغ در تکرار سرشت های انگاشته، جان خواهد داد...

    تو را به نگهبانی باغ گماشته ام بپذیر بپذیر وگرنه باغ در تکرار سرشت های انگاشته، جان خواهد داد مانند من که میان اعلامیه های ازدیاد طول عمر خبر بیماریی ناعلاج را می شنوم باغ را بپذیر بپذیر گر مادگی قهرِ بَساک کند در خلوت گلبرگ به آشتی نشانش که مرا بازگشتی نخواهد بود گر ساقه ای در باد شکست گلبرگ...
  5. tools

    زمزمه های دلتنگی(کلبه کوچک دل...)

    شعر آمیخته با حسرت یک خاطره را قصه حادثه ی برج و کبوتر را یک بار دیگر می خوانم ای پرنده ی مهاجر ای مسافر ای مسافر من ، ای رفته به معراج تو به اندازه ی قدرت پریدن تو به اندازه ی دل بریدن از خاک عزیزی زیر این گنبد نیلی ،‌ زیر این چرخ کبود توی یک صحرای دور ،‌ یه برج پیر و کهنه بود یه...
  6. tools

    روزی دل من که تهی بود و غریب از شهر سکوت به دیار تو رسید در شهر صدا که پر از زمزمه بود تنها...

    روزی دل من که تهی بود و غریب از شهر سکوت به دیار تو رسید در شهر صدا که پر از زمزمه بود تنها دل من قصه ی مهر تو شنید چشم تو مرا به شب خاطره برد در سینه دلم از تو و یاد تو تپید در سینه ی سردم ، این شهر سکوت دیوار سکوت به صدای تو شکست شد شهر هیاهو ، این سینه ی من فریاد دلم به لبانم...
  7. tools

    آرامش...

    با آبی که نه‌طلبیده مراد است، می‌نوشم تو نه روزی، نه آفتاب من اما شب، که پشت در جامانده پشت هیچ‌جا هم آبی، است آبی که ریخته مرادِ نه‌طلبیده و مراد همیشه آبی است که ریخته که ریخته؟! پشت سر تو که رفتی، نیامدی بعد. پس فایده، در هیچ‌جا مستتر است در هیچ‌جا که شب شب که پشت در مانده مثل آبی که مرادش؛...
  8. tools

    من با تو تنها نیستم.

    آویخته خود را از سایه‌‌ی جهان، به‌دار یک‌تن که می‌پنداشت می‌رسد روزی برایش یک بوسه همراهِ نامه‌ای این ماه را که شکست شب‌های ما تیره شد جزایش را آویخته خود بر دار جهانِ شبِ تاریک بی‌مهتاب می‌پنداشت، خواهد رسید روز و چه روشن ماه را شکست و خورشید، هیچ لب‌های صبح را نبوسید.
  9. tools

    گفتگوهای تنهایی

    بی‌هوده عمری در انتظار بوده‌ام و خورشیدِ من طلوع کرده بود، در آخور گوسپندانی که خود به نیرنگ گرگانی بوده‌اند، میش پوش و من به‌خطا آنک خطِ بی‌انتهای آهن و این صدا‌های ممتد که انتظارِ من‌را تصویر می‌کنند بی حضورِ مقطوعِ من بی‌هوده عمری در انتظار بوده‌ام دو خط موازی هرگز به‌هم نمی‌رسند و در آخورِ...
  10. tools

    كوي دوست

    به شب سیگاری نکشیده تمام می‌شود داغِ یک بوسه لب‌هایم را آتش می‌زند تا ستاره‌ها بی‌دار بمانند سیگاری نکشیده، سوخته، تمام شده صبح می‌شود چشمانم بی‌ستاره‌ای تنها می‌مانند روز، یعنی این‌که غروب مژده‌ی شب است؛ زیباست شب، با ستاره‌هایی که اندازه‌ی بیداری من زیادند، می‌رسد و باز دودِ سیگاری نکشیده...
  11. tools

    رد پای احساس ...

    آن‌هنگام که پرپر می‌شوند و می‌میرند گل‌های کاغذی باغِ بی‌ریشه تو سرودی می‌خوانی که گوشِ کران را شفا خواهد داد. من کورترین بیننده‌ی توام آن‌روز که در بهترینِ جامه‌ها حسادتِ ملکه‌ها را بیدار می‌کنی و شادمان نگرانِ کفشِ جامانده‌ات هم نیستی آن‌روزکه با چهره‌ی سیاهِ پسری، واکسی منتظرِ توام که برگردی...
  12. tools

    اناری ترکیده از قرمزی شادِ لب‌های تو آغوش گشوده‌ام بیایی و صبح در دست‌های ما آغاز می‌شود...

    اناری ترکیده از قرمزی شادِ لب‌های تو آغوش گشوده‌ام بیایی و صبح در دست‌های ما آغاز می‌شود. می‌دانم، چشمانت پلی‌ست به‌آشتی نشسته وگونه‌هایت را حسِ شرمساری‌شان زیبا می‌کند که سرخ رنگی نجیب است. دستی صدا می‌زند از دور‌ « سلام » و نگاهی که عبور می‌کرد، ایستاده بر من ـ « اناری برایم بچین » دست...
  13. tools

    اناری ترکیده از قرمزی شادِ لب‌های تو آغوش گشوده‌ام بیایی و صبح در دست‌های ما آغاز می‌شود...

    اناری ترکیده از قرمزی شادِ لب‌های تو آغوش گشوده‌ام بیایی و صبح در دست‌های ما آغاز می‌شود. می‌دانم، چشمانت پلی‌ست به‌آشتی نشسته وگونه‌هایت را حسِ شرمساری‌شان زیبا می‌کند که سرخ رنگی نجیب است. دستی صدا می‌زند از دور‌ « سلام » و نگاهی که عبور می‌کرد، ایستاده بر من ـ « اناری برایم بچین » دست...
  14. tools

    رفتن...

    چشم گشودمت و دیدم دیدی، من‌را که ایستاده‌ام و تو که جایی در جغرافیای آغوشِ من جامانده‌ای حالا که رفته‌ای آری که تو را بر رحل می‌گذارم مگرنه دیدار تو عبادت است؟ هرسپیده خورشید، می‌دانی؟ از نگاه من سر می‌زند حالا که رفته‌ای، همین‌ام بس که جای خالی تو در قلبم تنهاست.
  15. tools

    رفتن...

    آسمان را خاک، آینه‌ای خواهد شد در نخست روز تابستان باران اگر ببارد دیشب، راهِ سفیدِ کهکشان پیدا بود پروین با خرس‌هایش می‌گفت: فردا ابری نیست خاک، تشنه ماند و آبی آسمان هرگز دوپاره نشد.
  16. tools

    كوي دوست

    برای خواندنِ شعری آمده‌ام که سروده نشده و نوشیدنِ جامی که آورده؟! تنهایی را چاره‌ای نیست این واژه را نمی‌شود جمع بست برای پرستویی آواز می‌خوانم که حنجره‌اش را به من قرض داده است و گنجشک‌های سردِ ترس‌خورده هم‌آوازِ من می‌شوند که باز بهار مثلِ همیشه دیر بر نعشِ پرستو می‌رسد برای خواندنِ...
  17. tools

    ثانیه های خاکستری...

    از این‌جا که بگویی قلبِ شاعر اعدام می‌شود کارد، که مزدور سلاخان است مسرور و فاتح مشغول می‌شود. این‌بار لغاتِ خوب را سرِهم خراب می‌کنیم دوست نداریم و کینه‌ایم این‌جا کسی خنده خیرات نمی‌کند برمی‌گردیم خسته‌تر و با دشنامی بر گورها نامِ هم را می‌تراشیم از یاد برده‌ایم انگار هم را در خوابِ ابدی...
  18. tools

    کوچه های تنهایی

    در آبِ حوضِ کنارِ من تصویرِ تو تکرار می‌شود بالای سرم ایستاده‌ای سربه‌زیر، آب را می‌بینم می‌دانم در آسمانی تصویرت را می‌پایم خنک می‌شوم و آبِ سرد، پاهایم را می‌بُرد تو دیگر نیستی انگار ابری را باد آورده باشد و پاهای من، تکرار می‌شوند.
  19. tools

    خاطرات آن روزها...

    شعری برای نوشیدن جامی که سرکشیدنِ تقدیر است خودم، تجویز کرده برای دکتر سنگ، بی‌هوا تاب/ در هوا دنبالِ… کبوتری در آب جان می‌کند و آبی انعکاسِ آسمان است یا دریا/ برعکس «چه فرقی می‌کند؟» مهم آبی‌است که می‌خورده از هرکجا حالا حالا که مرده. آب، شعر می‌شود کبوتر قربانی و شاعر، می‌نوشد جامی برای...
  20. tools

    دفتر مدیریت تالار ادبیات

    شهامت پذيرفتن اشتباه مهم ست شهامت پذيرفتن اشتباه مهم ست سلام دوست خوب و عزيز انسانها اشتباه ميكنن. شهامت پذيرفتن اشتباه مهم ست خوشحالم از اين برخورد شما پر انرژي باشيد با احترام tools:smile:
بالا