یک نعره مستانه ز جایی نشنیدیم
ویران شود این شهر که میخوانه ندارد
ما در پیاله عکس رخ یار دیدهایم
ای بیخبر ز لذت شرب مدام ما
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما:)
تا به منزلگه دل کرد نسیمش گذری
می وزد هر نفسی بوی خوش از محفل ما