اگه منظورتون از خرخون اینه که واسه امتحانا میشینه سه دور همه کتابا و جزوه هارو از یه هفته پیش میخونه تا بیست بگیره، باید بگم این مارتینی ما اگه ظهر امتحان داشت خیلی که زور میزد شب تلفن میزد دنبال جزوه یا صبحش میومد میگفت امتحان چی داریم... اما در عین حال قابلیت خوندن یه کتاب دو هزار صفحه ای رو...
عده ای در این سایت به کارهای سخیف و خانمان براندازی چون یاوه گویی و بذله گویی مشغولند که آفت زبان شیرین پارسی است.. شین را سین مینویسند و سین را شین و خلاصه بدجوری روی اعصاب مبارکمان قدم میزنند..صلاح میبینید با آنها چه کنیم تا حرف زدن یادشان بیاید ای مارتین اکو؟
1. برنامه فیزیکی:
زمین 180 الی 250 مترمربع:
خوب مثلا میشه 50 متر سالن مطالعه ی آقایون و 50 متر سالن مطالعه ی خانوما میشه 100 متر مربع
70 متر هم کتابخونه بعنی قفسه ها و اینا میشه 170 متر
30 متر هم بگو لابی و فضاهای تقسیم میشخ 200 متر
20 متر هم سرویس یهداشتی که تا اینجا شد 220 متر
این میشه...
بی خیال
این ها مشغله های فکری من هستن نباید عنوانشون میکردم.. در هر حال فکر نمیکنم با کسی حرفی داشته باشم.. چون کسی حرف تازه ای برای من نداره.. اگر هم گاهی با کسی حرف میزنم فقط برای وقت گذرونیه
شعر مقوله ی ایه که مدتهاست منو به خودش مشغول کرده .. برداشت عمومی که جامعه از یک شاعر داره خیلی با واقعیت فاصله داره.. به نظر اکثر مردم یک شاعر زیر یک درخت کنار یک رود نشسته و داره با آهوها درد و دل میکنه (به قول فروغ) یا کسایی که داعیه شاعری دارند یه سری آدم هستند که نگاهشون هیچ تفاوتی با بقیه...
نگفتم شعر فروغه میگم اولش منو یاد یکی از شعرای فروغ میندازه : سخن از پیوند سست دو نام و هم آغوشی در اوراق کهنه ی یک دفتر نیست.. سخن از گیسوی خوشبخت من است با شقایق های سوخته ی بوسه ی تو و صمیمیت تن هامان در طراری
در ضمن اصلنم مال شاملو نیست