آفرین.. خیلی خوشحال شدم.. همه ی سختیهاش واست خاطره شد.. نتیجش شیرینه..
و من !! :smile: مساله سخت تر ازین حرف هاست.. نمیشه توی این زمان تمومش کرد.. تازه دهم خرداد صد صفحه از رسالمونو تحویل دادیم
از وقتی مجید در میان بهت همگان (حتی خانم هما) از امضای رساله ی ما سر باز زد، دچار تشویش و اضطراب شدم.. نمیدونم تکلیفش چی میشه.. اگه بخواد خودشو بزنه به کوچه علی چپ و بخواد با اسگول بازی اجازه دفاع توی تابستون به ما نده چی؟ خیلی می ترسم حمید.. خودت که می دونی کارای اینا حساب کتاب نداره.. از طرفی...
یعنی اگه تو بگی یه ذره حوصله دارم.. نخصوصا از وقتی مجیدزاده اون کارو با هامون کرد.. ولی خوب روم نشد بگم نه.. لطف کرده ازم خواسته.. تازه واسه روحیه هم خوبه دیگه.. میریم ببینیم چی میشه.. هر چه پیش آید