نتایح جستجو

  1. Z

    رویا شاه حسین زاده

    من هيچ كس را آن سوي ديوارها نداشته باشم شايد اما در اين غروب كسالت بار هيچ چيز به اندازه ي تلفني از زندان خوشحالم نمي كند و مردي كه اعتراف كند گاهي به جاي آزادي به من مي انديشد
  2. Z

    رویا شاه حسین زاده

    اینجا فرشته ای زندگی می کند حتا اگر خانه ی من بهشت نباشد آهای ! پسرهای همسایه جنس های مذکر کوچک شما را به خدا مردهای بهتری شوید من دارم این فرشته را با خون دلم بزرگ میکنم
  3. Z

    رویا شاه حسین زاده

    مرد اگر بودم نبودنت را غروب های زمستان در قهوه خانه ی دوری سیگار می کشیدم . نبودنت دود می شد و می نشست روی بخار شیشه های قهوه خانه . بعد تکیه می دادم به صندلی چشمهایم را می بستم و انگشتانم را دور استکان کمر باریک چای داغ حلقه می کردم تا بیشتر از یادم بروی نامرد...
  4. Z

    رویا شاه حسین زاده

    رَدی از تــو فراموشکارترین زن زمینم آنقدر که گاهی حتی یادم می رود که به این دنیا آمده ام ؟ ! یا دارم از آن می روم ؟! فراموشکارترینم اما چیزهایی هست که هرگز از یادم نمی رود چیزهایی کوچک خیلی خیلی کوچک مثلا لکه ای روی پیراهن تو " رویا شاه حسین زاده "
  5. Z

    مشاعرۀ سنّتی

    مرا گفتی بگو چبود تفکر کز این معنی بماندم در تحیر
  6. Z

    مشاعرۀ سنّتی

    تو که آگاهی که چه شبهایی بایاد او بنشستیم شب بارانی غم پنهانی رفت و نور بصر آمد
  7. Z

    مشاعرۀ سنّتی

    لطفن دو سه سطر زندگی قرض بگیر لای کلمات مرده را درز بگیر نگذار به مردن دلم بو ببرند این شاعر مرده را خودت فرض بگیر
  8. Z

    مشاعرۀ سنّتی

    مادر که کسی به فکر فردایش نیست یک ذره امید توی رویایش نیست هر روز نگاه می کنم جز زیلو یک تکه بهشت زیر پاهایش نیست
  9. Z

    مشاعرۀ سنّتی

    تو که جان می دهی بر دانه در خاک غبار از چهر گل ها می کنی پاک غم دل های ما را شستشو کن برای ما سعادت آرزو کن
  10. Z

    مشاعرۀ سنّتی

    تو آن در مکنون یکدانه‌ای که پیرایهٔ سلطنت خانه‌ای نگه‌دار یارب به چشم خودش بپرهیز از آسیب چشم بدش
  11. Z

    مشاعرۀ سنّتی

    تلخست دهان عیشم از صبر---------------این تُنگِ شکر بیار قندی
  12. Z

    مشاعرۀ سنّتی

    یا چهره بپوش یا بسوزان----------------بر روی چو آتشت بسوزان...
  13. Z

    مشاعرۀ سنّتی

    اتابک محمد شه نیکبخت خداوند تاج و خداوند تخت جوان جوان‌بخت روشن‌ضمیر به دولت جوان و به تدبیر پیر
  14. Z

    مشاعرۀ سنّتی

    تو بر خیر و نیکی دهم دسترس وگرنه چه خیرآید از من به کس؟
  15. Z

    مشاعرۀ سنّتی

    تو بر خیر و نیکی دهم دسترس وگرنه چه خیرآید از من به کس؟
  16. Z

    مشاعرۀ سنّتی

    نماند اندر چمن یک شاخ، کانرا نپوشاندند رنگین حله در بر
  17. Z

    مشاعرۀ سنّتی

    تا ره غفلت سپرد پای تو دام بود جای تو ای وای تو
  18. Z

    مشاعرۀ سنّتی

    رهی به شام جدایی چه طاقتیست مرا که روز وصل دلم را قرار باید و نیست
  19. Z

    مشاعرۀ سنّتی

    تو همانی که دلم لک زده لبخندش را او کــه هرگز نتوان یافت همانندش را منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد غــــزل و عاطفــــه و روح هنرمندش را
بالا