توروزنه ی نوری در خانه ی ظلمت پوش
دیبا چه ی آغازی بر متن شب خاموش
چیزی به من از باران ،چیزی به من از پرواز
چیزی به من از گریه، چیزی به من از آواز
می بخشی و می خوابی، در بستری از اعجااز
می مانم و می رویم ، در سنگریک آغوش بر متن شب خاموش
شب حوصله می سوزد، وقتی که تو در خوابی
ظلمت، همه ی دنیاست...