نتایح جستجو

  1. M

    مشاعرۀ سنّتی

    دنيا به روي سينه ي من دست رد گذاشت بر هر چه آرزو به دلم بود سد گذاشت
  2. M

    مشاعرۀ سنّتی

    لبخند تو را چند صباحیست ندیدم یک بار دگر خانه ات آباد،‎بگو سیـب
  3. M

    مشاعرۀ سنّتی

    تا شدم خوار تو رشگم به عزیزان آید بارالها که عزیزی نشود خوار کسی
  4. M

    مشاعرۀ سنّتی

    یوسف گمگشته باز آید به کنعان، غم مخور کلبه احزان ششود روزی گلستان، غم، مخور
  5. M

    مشاعرۀ سنّتی

    دریای من بودی :دی در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم لطف آنچه تو اندیشی حسن آنچه تو فرمایی
  6. M

    مشاعرۀ سنّتی

    مردان عشق را به هیاهو چه حاجت است رندان روزگار خموشی گزیده اند
  7. M

    مشاعرۀ سنّتی

    با رشته ي زلف توام امشب سر راز است افسوس که شب کوته و اين رشته دراز است
  8. M

    مشاعرۀ سنّتی

    دلم تنهاست ماتم دارم امشب دلي سرشار از غم دارم امشب
  9. M

    مشاعرۀ سنّتی

    یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتیم در میان لاله و گل آشیانی داشتیم
  10. M

    مشاعرۀ سنّتی

    ترسم که اشک در غم ما پرده در شود وین راز سر به مهر به عالم سمر شود
  11. M

    مشاعرۀ سنّتی

    روم به جای دگر ، دل دهم به یار دگر هوای یار دگر دارم و دیار دگر به دیگری دهم این دل که خوار کرده‌ی تست چرا که عاشق نو دارد اعتبار دگر
  12. M

    مشاعرۀ سنّتی

    یار آن بود که صبر کند بر جفای یار ترک رضای خویش کند بر رضای یار
  13. M

    مشاعرۀ سنّتی

    افسوس که شد دلبر و در دیده گریان تحریر خیال خط او نقش بر آب است
  14. M

    مشاعرۀ سنّتی

    در کوی نیک نامان ما را گذر ندادند گر تو نمیپسندی تغییر ده قضا را
  15. M

    مشاعرۀ سنّتی

    دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد جز غم که هزار آفرین بر غم باد
  16. M

    مشاعرۀ سنّتی

    تا بوده چشم عاشق در راه يار بوده بي آنكه وعده باشد در انتظار بوده
  17. M

    مشاعرۀ سنّتی

    دیگر مکن نصیحت حافظ که ره نیافت گمگشته‌ای که باده نابش به کام رفت
  18. M

    گفتگوهای تنهایی

    سخته... دلت بگیره اما، . . . . . . . بلد نباشی آرومش کنی:D:(
  19. M

    مشاعرۀ سنّتی

    تا بهار دلنشين ، آمده سوي چمن اي بهار آرزو ، بر سرم سايه فكن چو نسيم نو بهار ، بر آشيانم كن گذر تا كه گلباران شود ، كلبه ی ويران من
  20. M

    مشاعرۀ سنّتی

    دیدی ای دل كه غم عشق دگر بار چه كرد چون بشد دلبر و با یار وفادار چه كرد
بالا