مربوط به مسابقه(نوشته از ارسال کننده )
مربوط به مسابقه(نوشته از ارسال کننده )
همین که مرغ عشقی در قفس می ماند،
سخت است...
همین که نعش ماهی در انتظار دریا، روی آب ناامید تُنگ می ماند،
سخت است...
همین که دلت آغوش بخواهد و دستانت بسته باشد،
سخت است...
همین که دلت تنگ باشد و صدای فریاد دلت را...
مربوط به مسابقه(نوشته از ارسال کننده )
مربوط به مسابقه(نوشته از ارسال کننده )
یک روز که عاشق شدی میفهمی...
یک روز که دل دادی، میفهمی...
یک روز...
میفهمی...
لذت نفس هایی را که برای او نمی کشی!
یک روز که از خاک جدا شدی، میفهمی...
لذت پرواز با بال های بسته را
یک روز که خاکی شدی! میفهمی، میبینی...
ممنون، خوبم
لطف می کنید:)
من شیمی کاربردی میخوندم.
اون اول که من اومدم اینجا بعضی دوستان بودن، اتفاقا یکیشون دکترا شیمی عالی میخوند(مدیر سابق) که واقعا عالی بودن و تالار شیمی خیلی خوب بود، اما کم کم رفتن و یکم از اون طراوت افتاد تالار، اما بازم دوستان هستن و سر میزنن، خوشحال میشم با کمک شما...
با یک خیال شیشه ای هرشب
از لحظه های بودنت تصویر میسازم
من با خیالت هر شب و هرشب
از دردها افسانه ای دلگیر می سازم
قدر خیالی سهم من بودی
عمریست با یاد تو با تقدیر می سازم