اشک خدا
صدف سینه من عمری
گهر عشق تو پروردست
کس نداند که در این خانه
طفل با دایه چها کردست
همه ویرانی و ویرانی
همه خاموشی و خاموشی
سایه
افکنده به روزنه ها
پیچک خشک فراموشی
روزگاری است دراین درگاه
بوی مهر تو نه پیچیدست
روزگاری است که آن فرزند
حال این دایه نپرسیدست
من و ان تلخی و شیرینی
من و آن...