ای بابا نمیدونم چرا امشب همه پاسخ های من بی موقع میرسه.. امشب سرور پیشگامان کند شده.. بهتره من پاسخ ندم.. اینجوری فقط دارم اختلال ایجاد میکنم
با عرض پوزش از همه دوستان
تو میگفتی که چشمانت مرا آتش مجسم کرد
به رسمی آتشین امشب خودم را شعله خواهم کرد
ولی این را بدان هرگز نمیخواهم بسوزانم
نگاهی را که در غربت دلم را با تو محرم کرد
زیباترین وسوسه ها _یا نگار من_
حالا نشسته خسته کنارم _کنار من_
یک اشتراک مبهم و زیبا نهفته است..
در بین چشم مست تو با روزگار من..
آری تمام خیل خدایان فسون گرند..
افتاده ام به دام تو پروردگار من!!
سلام... چند وقته نیستسد؟ کجایی؟ البته منم خیلی وقته که زیاد نمیام.. اما میدونم که شما هم زیاد پیدات نیست... تو اون تاپیک که غزل میذاشتی رو گشتم.. چیزی از صفحه 58 به بعد نبود.
به هر حال امیدوارم هر جا هستی موفق و در آرامش باشی
ممنون میشم.. البته راضی به زحمت نیستم.. به خاطرش وقت نگذارید.. فقط اگر دم دستتون بود.
ضمنا من دقت نکردم که آخرین پست رو چه تاریخی گذاشته بوددن اما فکر میکنم پیش از من یه نفر دیگه اونجا جدیدا پست گذاشته بود... حالا پیداش میکنم و چک میکنم
آهنگ «زامبی» از «کرن بریس»
و
«تابستون کوتاهه» از «زدبازی»
تاثیر عمیقی روم گذاشتن.. دومی رو که هر بار گوش میدم دلم میخواد پا برهنه بدوم برم شمال، بدجوری یاد خاطرات شیرینی که با دوستاتون توی سفر داشتین می افتید.. حتما گوش کنید، مطمئنم لذت میبرید
اولی رو هم از حدود 7سال پیش (یا بیشتر) که شنیدم هرگز...
بله کاملا به خاطر آوردم
روزی بود که صندلی داغ شما رو خوندم.. یادمه که به خاطر حرفای یکی از دوستان شما بدجوری متاثر و دگرگون شدم؛ دلم میخواست بزنم یه چیزی رو بشکنم..
حتما سر قولم هستم.. ای کاش خدا بودم تا زمان رو برای شما به 20 سال پیش برگردونم