عقـلم رو زير پا گذاشتي رفتي
تو من رو مبتلا گذاشتي رفتي
به غم زمونه اي دل
من رو جا گذاشتي رفتي
به خدا من رو رسوا كردي اي دل
همهجا مشتم رو وا كردي اي دل
فتـنه بر پا كردي اي دل
من رو رسوا كردي اي دل
:heart::heart::gol::gol::heart::heart:
فرياد من شكايت يه روح بيقراره
روحه كه خسته از همه زخمي روزگاره
گلايه من از شما حكايت خودم نيست
براي من كه از شما سوختم و گم شدم نيست
اگه عشقي نباشه آدمي نيست
اگه آدم نباشه زندگي نيست
نپرس از من چه آمد واي سر عشق
جواب من بجز شرمندگي نيست
دیگه برام ستاره چشمک نزد دوباره
تو آسمون آبی که شده پاره پاره
ابری شده آسمون دیده نشد ستاره
دلم برات تنگ شده کجایی آی ستاره
هر شب سر پنجره داد میزنم از حنجره
کجایی ای ستاره کجایی ای ستاره
همیشه تو ذهنمه او عشق نیمه کاره
غریبه ام رو زمین ستاره منو ببین
ببین چقدر بی کسم بدونه تو رو زمین
ببین چقدر...
دوباره باز میخوانم برای تو ستاره
دوست دارم ستاره بمون بیشم دوباره
ستاره آی ستاره ستاره آی ستاره
ستاره بدون تو آشک چشمام می باره
ستاره بدون تو دنیا سیاه و تاره
ستاره بدون تو چشمام نوری نداره
ستاره بدون تو دل دیگه طاقت نم آره
ستاره آی ستاره ستاره آی ستاره
ستاره قشنگ من.بازم برام چشمک بزن
تو تک...
مرد و زن جوانی سوار بر موتور در دل شب می راندند.آنها عاشقانه یکدیگر را دوست داشتند.
زن جوان: یواش تر برو، من می ترسم.
مرد جوان: نه، اینجوری خیلی بهتره.
زن جوان: خواهش میکنم ، من خیلی می ترسم.
مرد جوان: خوب، اما اول باید بگی که دوستم داری.
زن جوان: دوستت دارم، حالا میشه یواش تر برونی.
مرد...
اين رومان را بخونيد خيلي جالبه
:heart::heart:مهر مادري:heart::heart:
مادر من فقط یک چشم داشت. من از اون متنفر بودم ... اون همیشه مایه خجالت من بود
اون برای امرار معاش خانواده برای معلم ها و بچه مدرسه ای ها غذا می پخت
یک روز اون اومده بود دم در مدرسه که به من سلام کنه و منو با خود به خونه...
به چشمانم نگاه کن که خیس شده اند
می گویی چرا؟
درد دوری به چشمانم هم رحم نکرد
اگر آمدی کمی نوازشم کن تا آرام تر شوم
عاشق نوازش کردنت بودم
از وقتی که رفتی.........
درد دوری نوازشم می...
این نوشته را بخوانید حتا اگر خرافاتی نباشید، اندرز های خوب و توانمندی لابه لای این خط ها وجود دارد.
این نوشته از سوی بنیاد آنتونی رابینز برای کامیابی شما جمع آوری شده است
این پیام را نگه ندارید .
1 به مردم بیش از آنچه انتظار دارند بدهید و این کار را با شادمانی انجام دهید .
2 با مرد یا زنی...
مردی تعریف می کرد که با دو دوستش به جنگل های آمازون رفته بود و در آنجا گرفتار قبیله زنان وحشی شدند و آنها دو دوستش را کشتند.
وقتی از او پرسیدند چرا تو زنده ماندی، گفت: زن های وحشی آمازون از هر یک از ما خواستند چیزی را از آنها بخواهیم که نتوانند انجام بدهند. خواسته های دو دوستم را انجام دادند و...
مردی تعریف می کرد که با دو دوستش به جنگل های آمازون رفته بود و در آنجا گرفتار قبیله زنان وحشی شدند و آنها دو دوستش را کشتند.
وقتی از او پرسیدند چرا تو زنده ماندی، گفت: زن های وحشی آمازون از هر یک از ما خواستند چیزی را از آنها بخواهیم که نتوانند انجام بدهند. خواسته های دو دوستم را انجام دادند و...