نتایح جستجو

  1. Z

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    اين جهان وان جهان مرا مطلب كين دو گم شد در ان جهان كه منم
  2. Z

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    در هوايت بي قرارم روز و شب سر ز كويت بر ندارم روز و شب
  3. Z

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    دل را ز خود بركنده ام با چيز ديگر زنده ام عقل و دل و انديشه را از بيخ و بن سوزيده ام در عاشقي پيچيده ام در عاشقي پيچيده ام
  4. Z

    [IMG]

    [IMG]
  5. Z

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    بشدي و دل ببردي و به دست من سپردي شب و روز در خيالي و ندانمت كجايي
  6. Z

    [IMG]

    [IMG]
  7. Z

    همه عمر بر ندارم سر از اين خمار مستي كه هنوز من...

    همه عمر بر ندارم سر از اين خمار مستي كه هنوز من نبودم كه تو در دلم نشستي
  8. Z

    ازهمه فارغم كه در دو جهان / مي نيايد بجز رضاي توام بس بود...

    ازهمه فارغم كه در دو جهان / مي نيايد بجز رضاي توام بس بود در عالم اين ملكم / كه تو اني كه من گداي توام
  9. Z

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    هان مشو نوميد چون واقف نه اي از سر غيب باشد اندر پرده بازي هاي پنهان غم مخور
  10. Z

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    بعد از تو هيچ در دل سعدي گذر نكرد وان كيست در جهان كه بگيرد مكان دوست
  11. Z

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    جانم بگير و صحبت جانانه ام ببخش كز جان شكيب هست و ز جانان شكيب نيست
  12. Z

    مشاعرۀ سنّتی

    ترسم كزين چمن نبري استين گل كز گلشنش تحمل خاري نمي كني
  13. Z

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    در دل و جان خانه كردي عاقبت هر دو را ويرانه كردي عاقبت
  14. Z

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    اگر مراد تو اين است،بي مرادي من تفاوتي نكند ،چون مراد يار من است
  15. Z

    مشاعرۀ سنّتی

    دردا كه ز هجران تو اي جان جهان خون شد دلم و دلت نه اگاه از من
  16. Z

    مشاعرۀ سنّتی

    شد خزان گلشن اشنايي بازم اتش به جان زد جدايي
  17. Z

    تک بیتی های ناب وپرمعنا

    در كارگه كوزه گري رفتم دوش / ديدم دو هزار كوزه گويا و خموش ناگاه يكي كوزه براورد خروش / كو كوزه گر و كوزه خر و كوزه فروش
  18. Z

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    از شبنم عشق خاك عالم گل شد يك قطره فرو چكيد و نامش دل شد
  19. Z

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    به جايي در نگنجيدم در عالم بجز ان يار بي جا را نشايد از ان باده ندانم چون فنايم وز ان بيجا نمي دانم كجايم
  20. Z

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    يك شب اتش در نيستاني فتاد سوخت چون عشقي كه بر جاني فتاد شعله تا سرگرم كار خويش شد هر ني اي شمع مزار خويش شد
بالا