مردهگان را به رَفها چیده اند
زندهگان را به یخدانها
گِرد بر سفرهی سور
ما در چهرههای بیخونِ همکاسهگان مینگریم
شگفتا! ما کیانایم؟
نه بر رف چیدهگانیم کز مردهگانیم
نه از صندوقیانیم کز زندهگانیم
تنها درگاه خونین و فرش خونآلوده شهادت میدهد که برهنه پای بر جاده یی از شمشیر گذشته ایم...