نتایح جستجو

  1. comudf

    [IMG]

    [IMG]
  2. comudf

    [IMG]

    [IMG]
  3. comudf

    [IMG]

    [IMG]
  4. comudf

    سلام سکرت خانم/:gol: چرا نیستید مگه قرار نبود جزوه ها را برام ارسال کنید ؟:razz::razz: منتظرما...

    سلام سکرت خانم/:gol: چرا نیستید مگه قرار نبود جزوه ها را برام ارسال کنید ؟:razz::razz: منتظرما امتحان دارم:cry::cry::cry::cry::cry::cry::cry: لطفا جزووووووووووووووووووووووووووووووووووووووه را بده:):cry::cry::cry::cry:
  5. comudf

    شعر نو

    سهراب سپهری تارا از تارم فرود آمدم کنار برکه رسیدم ستاره ای در خواب طلایی ماهیان افتاد رشته عطری گسست آب از سایه افسوسی پر شد موجی غم را به لرزش نی ها داد غم را از لرزش نی ها چیدم به تارم برآمدم به ایینه رسیدم غم از دستم در ایینه رها شد : خواب...
  6. comudf

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    سهراب سپهری وهم جهان آلوده ی خواب است فرو بسته است وحشت در به روی هر تپش ‚ هر بانگ چنان که من به روی خویش در این خلوت که نقش دلپذیرش نیست و دیوارش فرو میخواندم در گوش میان این همه انگار چه پنهان رنگ ها دارد فریب زیست شب از وحشت گرانبار است...
  7. comudf

    التماس دعا..........

    امیدوارم خدا همه ی بیماران را شفا بده
  8. comudf

    برای آنها که شاد زندگی می کنند

    اول خود را دوست داشته باش:razz::razz::wallbash::wallbash::w00::w00: بسیاری از ما تصور می کنیم که اشتباه یا خودپسندانه است که خیلی از ویژگی های خوب را دارا هستیم . ممکن است بسیاری از ما وقت خود را برای سرزنش صفات منفی خود صرف کنیم و فکر کنیم که انتقاد از خود کلید اصلاح...
  9. comudf

    مشاعرۀ سنّتی

    آزاد شود دهر ز اوهام و خرافات آسوده شود خلق ز تخيل و توَسوُس قره العین
  10. comudf

    به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

    گل امید هوا هوای بهار است و باده باده ناب به خنده خنده بنوشیم و جرعه جرعه شراب در این پیاله ندانم چه ریختی پیداست که خوش به جان هم افتاده اند آتش و آب فرشته روی من ای آفتاب صبح بهار مرا به جامی از این آب آتشین دریاب به جام هستی ما ای شراب عشق بجوش به بزم...
  11. comudf

    // ... به نفر بعدیتون یک شعر هدیه بدین ...\\

    درد/مشیری درون سینه آهی سرد دارم رخی پژمرده رنگی زرد دارم ندانم عاشقم مستم چه هستم ؟ همی دانم دلی پر درد دارم
  12. comudf

    مشاعرۀ سنّتی

    نه دامست ، نه زنجير ، همه بسته چراييم ؟ / چه بند است و چه زنجير كه برپاست خدايا
  13. comudf

    به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

    شبی بارانی / حسین پناهی و رسالت من این خواهد بود تا دو استکان چای داغ را از میان دویست جنگ خونین به سلامت بگذرانم تا در شبی بارانی آن ها را با خدای خویش چشم در چشم هم نوش کنیم
  14. comudf

    مشاعرۀ سنّتی

    مهر روی تو جلوه کرد و دمید در شب تیره روشنایی ها گفته بودم که دل به کس ندهم تو ربودی به دلربایی ها
  15. comudf

    شعر نو

    حمید مصدق چند گویم من از جدایی ها هان چه حاصل از آشنایی ها گر پس از آن بود جدایی ها من با تو چه مهربانی ها تو و بامن چه بیوفایی ها من و از عشق راز پوشیدن تو و با عشوه خودنمایی ها در دل سرد سنگ تو نگرفت آتش این سخنسرایی ها چشم شوخ تو...
  16. comudf

    // ... به نفر بعدیتون یک شعر هدیه بدین ...\\

    در قیر شب دیر گاهی است در این تنهایی رنگ خاموشی در طرح لب است بانگی از دور مرا می خواند لیک پاهایم در قیر شب است رخنه ای نیست دراین تاریکی در و دیوار به هم پیوسته سایه ای لغزد اگر روی زمین نقش وهمی است ز بندی رسته نفس آدم ها سر به سر افسرده است...
  17. comudf

    به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

    سیاوش کسرائی شقایق فریاد سرخ فام بهارانم سرکش گرهای قلب خک گیرانده شب چراغ پریشانم فریاد سرخ فام بهارانم برخاسته ز سنگ با من مگو ز حادثه می دانم آری که دیر نمی مانم اما به هر بهار سرودم را چون رد خون آهوی مجروح بر هر...
  18. comudf

    شعر نو

    گرهبند خون/ سیاوش کسرائی قامتت درداربست شعرم نمی گنجد نمی نشیند آرام نمی نشیند تا طرحی برآورم شایای ماندگاری و تاریخ کدامین خارای آتش زنه خرد کنم خمیر کنم و در کوره دماوندی روشن بگدازم تا پولادت را بپردازم ؟ من چگونه مهربانی و خشم...
  19. comudf

    شعر نو

    خم بر جنازه ای دیگر/ سیاوش کسرائی نه بایسته شعرست و نه شایسته من که همواره خون بسراییم و خون و از عطر نیاز و ترکش بلندآواز سخن نگوییم از عشق سخن نگوییم و از غزل اما در آن گذر که قلم و قدم بر خون همی رود و باز این منم که بر...
  20. comudf

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    دیداری یک سویه وقتی که آمدی بی آشتی پلنگ وقتی که چشمهای تو می گردید با آشنا به مهربانی و بیگانه را به خشم وقتی که استوار نشستی و پر غرور همچون عقاب قله نظر دوخته به دور انگشت تو خواب سبیلت وقتی دست می کشیدی در رویا بر گیسوی دامون پسرت تنها وقتی که...
بالا