نتایح جستجو

به به! دوستان چه کردند :d معمار معمار دلیری هست برازندت به سان شیر می مانی تو با شعرهای پر پندت شیر و شعر؟ نمی دونم چه ربطی به هم دارن فقط خواستم جور شه شعر :biggrin:

خیــــــر:gol:

سلام من دوباره اومدم :) فکر می کنم این دیگه آخرین سری سوالمه...دیگه از دستم راحت میشی:D:cool: 1. سوالام چطور بودن؟ خیلی فکر می کردی تا جواب بدی یا سریع جوابشون میومد تو ذهنت؟ مخصوصا اون فرضیا؟ چقدر فحشم دادی؟ :دی 2. فکر می کنی اگه موقع امتحانا نبود کاربرای بیشتری میومدن واسه سوال پرسیدن؟...

دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند

خواهش می کنم :gol: واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند

ای زندگی بردار دست از امتحانم چیزی نه می دانم نه می خواهم بدانم

ما و مجنون هم سفر بودیم در دشت جنون او به مقصد ها رسید و ما هنوز آواره ایم

تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم تو را ای کهن پیر چاوید برنا تو را دوست دارم

یاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد دوستی کی آمد آخر دوستداران را چه شد تا نیست نگری هستت ندهند وین مرتبه با همت پستت ندهند

سرنخهاي شناسايي شخصيت سرنخهاي شناسايي شخصيت هر يک از سرنخهاي زير نشان دهنده يکي از بخشهاي سه گانه شخصيت است: 1 – جزء کودک الف ) سرنخهاي کلامي : - کاشکی - دلم مي خواد - نمي دونم - مي خوام - به من چه - شايد وقتي که… ( بزرگتر شدم ، قبول شدم ، مدر ک گرفتم ، …..) - نگاه کن چه کار کردم …( گزارشم...

همه در چشمه مهتاب غم از دل شویند امشب ای مه تو هم از طالع من غمگینی

دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس که چنان زو شده ام بی سر و سامان که مپرس خسته نباشی...شبت به خیر عزیزم :gol:

ای دوست به پرسیدن حافظ قدمی نه زان پیش که گویند که از دار فنا رفت

نعره زد عشق که خونین جگری پیدا شد حسن لرزید که صاحب نظری پیدا شد

ﻣﯿﺪﺍﻧﯿﺪ ﺁﺗﺸﯽ ﮐﻪ ﺯﯾﺮ ِ ﺧﺎﮐﺴﺘﺮ ﻣﯿﻤﺎﻧﺪ، ﭼﻪ ﺩﻭﺍﻡ ﻭ ﺛﺒﺎﺗﯽ ﺩﺍﺭﺩ ؟ ﻋﺸﻖ ﭘﻨﻬﺎﻧﯽ، ﻋﺸﻘﯽ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺟﺮﺍﺕ نمی ﮑﻨﺪ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﺎ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﻥ ﮔﻔﺖ ﻭ ﮔﻮ ﮐﻨﺪ، ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﺑﯿﺎﻭﺭﺩ، ﺑﻪ ﻫﺮ ﺩﻟﯿﻠﯽ ﮐﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﯿﺪ، ﺍﺯ ﻟﺤﺎﻅ ﻗﯿﻮﺩ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ، ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﻃﺒﻘﺎﺗﯽ، ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻣﻌﺸﻮﻕ ﺍﺩﺭﺍﮎ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﺑﻬﺮ ﺩﻟﯿﻞ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺍﯾﻦ ﺁﻥ ﻋﺸﻘﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭﻭﻥ ﺍﺩﻡ ﺭﺍ...

روز ها فکر من این است و همه شب سخنم که چرا غافل از احوال دل خویشتنم از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود به کجا می روم آخر ننمایی وطنم

تا ما هستیم چرا حافظ چرا سعدی شعرامون میبره دل ها، مگر این را ندانستی معمار، مارال، شعرامون خیلی داره حال پیران و مهدی هم هستند استادان ما در کار

الا یا ایها االساقی ادرکاسا وناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها

طاعت آن نیست که بر خاک نهی پیشانی صدق پیش آر که اخلاص به پیشانی نیست

این هم از سفره ی افطاری امشب ما ...:gol: