شاید کم کم وقتشه منم با دورو بریام مثل خودشون برخورد کنم.
یکی شمشیرو از روبسته - یکی پشت اون که شمشیرو از روبسته قایم شده وخنجر دستشه - یکی هم فکرمیکنه من از همه چی بی خبرم وپشت این خیالش کارها میکنه...:biggrin:
و به من خندیدی
و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه ی همسایه
سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تیز دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز،
سالهاست که در گوش من آرام،
آرام
خش خش گام تو تکرارکنان
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق این پندارم...
بعضی آدم ها جلد زرکوب دارند،بعضی جلد ضخیم و بعضی جلد نازک.بعضی آدم ها با کاغذ کاهی چاپ می شوند،بعضی با کاغذ خارجی ، بعضی آدم ها ترجمه شده اند.
بعضی قیمت روی جلد دارند ، بعضی از آدم ها با چند درصد تخفیف به فروش میرسند و بعضی از آدم ها بعد از فروش پس گرفته نمی شوند .
بعضی آدم ها را باید جلد گرفت ،...