نمیدونم به قول شریعتی :این شک در من یک بیماری روحی شده است انقدر که گفته ام و نشنیده اند انقدر که کشیده ام و ندیده اند ....
البته او کجا و ما کجا خوب به زعم خودمون:دی
نه عجیب نیست...تجربش رو دارم ...روز شب میشه هزار تا کار می کنی غیر از اونی که باید...
بد نیست زوینا !یه جور استراحته
مرسی به...
جدی؟...خوبه میدونی انقدر که گاهی حرفی که میزنی برای بقیه عجیبه دیگه به همه حرفات شک می کنی که حتما عجیبه....!
فال قهوه رو گوش دادم چند بار...:gol:
من توی 4sharedهمیشه آپلود می کنم اما چون یه خط در میون *** میشه یه کم محدود میکنه اگه برای کسی بخوای بفرستی که وی پی ان نداشته باشه یا....به هر حال...
از عالم به در منم بی خبر منم شب زکوی تو رهگذر منم
بی تو من چه سازم؟
آه بی اثر منم چون شرر منم شام تیره دل بی سحر منم
بی تو من چه سازم؟
در ادامه ترانه شما ناخودآگاه شد....
در دل من چیزی است
مثل یک بیشه نور
مثل خواب دم صبح
و چنان بی تابم که دلم میخواهد
بدوم تا ته دشت
بروم تا سر کوه
دور ها آوای است که مرا میخواند
کفش هایم کو؟!
چه کسی باز صدا زد سهراب...
بعضی ترانه ها تمام شدنی نیستند.....عجب چیزی گفتی زوینا به شدت موافقم!حالا من یه چیزی دیگه ای هم بهش اضافه می کنم:
بعضی ترانه ها رو هم حس می کنی تنها برای تــــــو خوندند!!
راستش از شادمهر غیر از یکی از آلبوم های بی کلامش باقی رو جسته گریخته شنیدم -یعنی بیشتر اون چیزی که برادرام گوش میدادند و من...
آها...متوجه شدم...موافقم اتفاقا توی این فضای مجازی بیشتر نزدیکی روحی پیش میاد تا....
درست میشه....امیدوارم
مرسی زوینا
شعر موزیک؟خوب توقعم داره میره بالا ها؟!:دی
باشه یه آهنگی که خودت خیلی گوش میدی رو بگو یا بذار نمیدونم ...و اینکه چرا دوسش داری؟!
ای دل نگتمت که مرو راه عاشقی
رفتی بسوز کاین همه آتش سزای توست
دل در هوای مهر تو رفت و هنوز هم
در این سری که از کف ما میرود هوای توست
ما را مگو حکایت هجران که تا به حشر
مائیم و سینه ای که در آن گفت و گوی توست
خوبیم به خوبی دوستان
چرا عطار جان؟دوست داشتی و اگه قابل گفتنه بگو شاید....!
این شعرو گفتی یا این افتادم:
در خور مستی ما رطل و خم و ساغر نیست
ما از آن باده کشانیم که دریا زده ایـــــــــــــــم