نتایح جستجو

  1. DONYA16822

    حال پرنده ای را دارم که سنگی از دستی نامعلوم بالهایش را شکسته در فکر کوچم ، اما پروازم در کنج...

    حال پرنده ای را دارم که سنگی از دستی نامعلوم بالهایش را شکسته در فکر کوچم ، اما پروازم در کنج آشیان خاموش است در فکر پروازم ، هوای پریدن دارم ، اما بالی نیست ، پرهایم همه ریخته اند دلم برای آسمان تنگ است سهم من از پهنای کبودش یک نگاه ، یک تبسم از این دریچه تنگ است چه امیدها ، چه رویاهای...
  2. DONYA16822

    [ آیــــــه گـــــــرافـی ]

    سلام چقدر زیبا و پر محتواست تاپیکتون ........................ حس خوبی بهم داد ......... :smile: خدا اجرتون بده
  3. DONYA16822

    وسط کوچه میزدم فریاد بی هوا زد که مادرم افتاد مادرم افتاد که من افتادم مگه اون لحظه میره از یادم...

    وسط کوچه میزدم فریاد بی هوا زد که مادرم افتاد مادرم افتاد که من افتادم مگه اون لحظه میره از یادم دسته گله پرپرم خدا پشت در افتاد صدای خندشون بلند شد تا مادر افتاد آخه چه جوری زدن مگه که با سر افتاد وقتی یه لشکر میزنه معلومه که در میشکنه بال کبوتر میشکنه پهلوی مادر میشکنه وای مادرم…
  4. DONYA16822

    مگسی را کشتم نه به این جرم که حیوان پلیدی است، بد است و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد...

    مگسی را کشتم نه به این جرم که حیوان پلیدی است، بد است و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است طفل معصوم به دور سر من میچرخید، به خیالش قندم یا که چون اغذیه ی مشهورش تا به این حد گندم!!! ای دو صد نور به قبرش بارد؛ مگس خوبی بود… من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد، مگسی را کشتم …! [IMG]
  5. DONYA16822

    [IMG]

    [IMG]
  6. DONYA16822

    [IMG][IMG]

    [IMG][IMG]
  7. DONYA16822

    [IMG]

    [IMG]
  8. DONYA16822

    باید باور کنیم "تنهایی " تلـخ‌ترین بلایِ بودن نیست، چیزهای بـدتری هم هست، روزهای خسته‌ای که...

    باید باور کنیم "تنهایی " تلـخ‌ترین بلایِ بودن نیست، چیزهای بـدتری هم هست، روزهای خسته‌ای که در خـلـوتِ خـانه، پـیر می‌شوی... و سال‌هایی که ثانیه به ثانیه از سَر گذشته است. تازه، تازه پِی می‌بریم که تنهایی، تلخ‌ترین بلایِ بودن نیست، چیزهای بدتری هم هست: دیر آمدن! دیر آمدن! [IMG]
  9. DONYA16822

    روزی خواهی آمد ، وصدا خواهی زد، مردم در غفلت، آمدم بیدارید؟

    روزی خواهی آمد ، وصدا خواهی زد، مردم در غفلت، آمدم بیدارید؟
  10. DONYA16822

    درد هممیشه هست درمان خداس از خدا ک گذشتی دردت میشه درد بی درمون....

    درد هممیشه هست درمان خداس از خدا ک گذشتی دردت میشه درد بی درمون....
  11. DONYA16822

    آدم بــــــــــــرفی هــــــــــــم که باشـــی.. دلت می خواهد یک نفر باشد تا گرمت کند... مهم...

    آدم بــــــــــــرفی هــــــــــــم که باشـــی.. دلت می خواهد یک نفر باشد تا گرمت کند... مهم نیست آب شدن... نیســــــــــــت شـدن... مـهم آرامــــش است حتی برای چند لحظه...
  12. DONYA16822

    درد دل مادر شهید حجت قبل از شهادت... دلشوره هایم هر روز بیشتر میشود.. کابوسهای شبانه ام خواب...

    درد دل مادر شهید حجت قبل از شهادت... دلشوره هایم هر روز بیشتر میشود.. کابوسهای شبانه ام خواب را از دیدگانم ربوده است..کسی در گوشم زمزمه میکند حجتت کوله بارش رابسته وسفری در پیش دارد... حالم خراب میشود..باچشمانی ابری رو به آسمانی که حجتم را میبیند میگویم آسمان..حجتم خوب است؟دلم عجیب براش تنگ...
  13. DONYA16822

    یه روزی... یه ساعتی... یه جایی... حتما پیش خودت میگی:خدایا ممنون که اون دعامو برآورده نکردی!

    یه روزی... یه ساعتی... یه جایی... حتما پیش خودت میگی:خدایا ممنون که اون دعامو برآورده نکردی!
  14. DONYA16822

    علی آقا میترسم ....................... :cry:

    علی آقا میترسم ....................... :cry:
  15. DONYA16822

    دو کوهه! از اینکه تو را به اسم کوچکت صدا می زنم عذر می خواهم؛ نام تو را بی وضو بردن کمال بی ادبی...

    دو کوهه! از اینکه تو را به اسم کوچکت صدا می زنم عذر می خواهم؛ نام تو را بی وضو بردن کمال بی ادبی است.دو کوهه! این روزها به نحو عجیبی حس پریدن دارم ولی میله های قفس، نفس را در سینه زندانی کرده و مانع پریدن است. دو کوهه! این روزها که باورهای مردم کپک زده است من دلم می خواهد آفتابی باشم. مردم هر...
  16. DONYA16822

    سلامم چقدر خوب شد اومدید ............. داشت گریه م میگرفت

    سلامم چقدر خوب شد اومدید ............. داشت گریه م میگرفت
  17. DONYA16822

    مرغ مهتاب مي خواند. ابري در اتاقم مي گريد. گل هاي چشم پشيماني مي شكفد. در تابوت...

    مرغ مهتاب مي خواند. ابري در اتاقم مي گريد. گل هاي چشم پشيماني مي شكفد. در تابوت پنجره ام پيكر مشرق مي لولد. مغرب جان مي كند، مي ميرد. گياه نارنجي خورشيد در مرداب اتاقم مي رويد كم كم بيدارم نپنداريد در خواب سايه شاخه اي بشكسته آهسته خوابم كرد. اكنون دارم مي شنوم...
  18. DONYA16822

    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/485457-%D8%AA%D9%86%D9%87%D8%A7-%D8%B5%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D...

    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/485457-%D8%AA%D9%86%D9%87%D8%A7-%D8%B5%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%DA%A9%D9%87-%D9%85%DB%8C-%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF/page5?p=7302878#post7302878
  19. DONYA16822

    :cry:گاه تنهايي‌،:cry: صورتش را به پس پنجره مي چسبانيد. شوق مي آمد، دست در گردن حس مي انداخت‌.

    :cry:گاه تنهايي‌،:cry: صورتش را به پس پنجره مي چسبانيد. شوق مي آمد، دست در گردن حس مي انداخت‌.
  20. DONYA16822

    اي درخور اوج ! آواز تو در كوه سحر، و گياهي به نماز. غم ها را گل كردم‌، پل زدم از خود تا صخره...

    اي درخور اوج ! آواز تو در كوه سحر، و گياهي به نماز. غم ها را گل كردم‌، پل زدم از خود تا صخره دوست‌. من هستم‌، و سفالينه تاريكي ، و تراويدن راز ازلي‌. سر بر سنگ ، و هوايي كه خنك‌، و چناري كه به فكر، و رواني كه پر از ريزش دوست‌. خوابم چه سبك‌، ابر نيايش چه بلند، و چه زيبا بوته...
بالا