نتایح جستجو

عاشق که باشی رفتن نمی دانی می مانی... سر حرفت می مانی که گفته بودی : تا ته دنیا کنارش می مانی !

موهایم را همچون امواج خروشان دریا در نسیم نفسهایت آرام آرام رها می کنم و لذت با تو بودن را همچون تماشای غروبی دل انگیز تا مرز جنون احساس می کنم و تو با من همراه می شوی لحظه به لحظه با من اوج خواهی گرفت در آسمان عشق و به انتهای خوشبختی...

هیچکس مثل تو نیست وقتی آغوش می شوی و زمستانی ترین غم ها در گرمای مهربانی ات ذوب می شوند وقتی بوسه می شوی و گونه هایم را مهمان می کنی به بارش شکوفه های بوسه وقتی واژه می شوی و از دوست داشتن می گویی

[IMG]

سلام رویا جون مرسی گلم که برام نظر گذاشته بودی توی وب باعث افتخار بود برام:gol::gol::gol::heart::heart::heart::heart::heart:

[IMG] [IMG] [IMG] [IMG]

شده گاهی تو را اشتباه بگیرم با رودخانه ای در خیابان وقتی از رو به رو می آیی همراه صورتم و لرزش دستم کنارت بنشینم و خودم را به دقت شناسایی کنم دست ببرم در آب بریزم به هم دایره ی گیج سرم را دست ببرم در شکل خودم در فکرهای شناورم تا شهاب های زیادی همراه حباب ها غرق شوند اما حالا اینجا رو به روی خودم...

دستانت را به من بده هزار راه نرفته است که با هم نرفته‌ایم هزار حرف نزده است که با هم نزده‌ایم هزار لحظه و آغوش و کلام است که، با هم سکوت نکرده‌ایم دستانت را به من بده این زندگی پر از بالا و پایین است می‌دانم، بدون هم کم می‌آوریم دستانت را به من بده من، این زندگی را هزار بار زندگی کرده‌ام

[IMG]

[IMG]

[IMG]

کاش در آغوش تو . . می مردم . تنها جایی که لحظه هایش آکنده ام می کرد از فراموشی ی عمیقی که دردهایم را به تمامی از یاد می بردم . . کاش آن لحظه که تپش قلبهامان یکی می شد ضربان قلبم را از کار می توانستم انداخت تا تنها کنار لالایی ی نبض نفسهای تو به خوابی ابدی بروم . ...

برای تو که دیگر . . از آن من نیستی . . ....................................................

وقتی که در هیأت تو باشم ............ ................. ....................... برای تو بی خاطره می شوم، بی نگاه بی نوازش بی رحم . .. بی عشق. کنار تو راه می روم دست تو را می گیرم با تو ستاره می شمارم ماه را به خانه دعوت می کنم و با تو به خواب می روم. تو لحظه هایم را پر می کنی اما هرگز...

بهــــار آمده اما هــوا هــوای تو نیست مرا ببخش اگر این غزل برای تو نیست بـــه شوق شــال و کلاه تـــو برف می آمد... و سال هاست از این کوچه رد پای تو نیست نسیم با هوس رخت های روی طناب به رقص آمده و دامن رهای تـو نیست کنــــار این همه مهمــــان چقـــــدر تنهایـــم!؟ میان این همه...

شاید از اول نباید عاشق هم می شدیم این درست... اما جدایی اشتباهی دیگر است در شب تلخ جدایی عشق را نفرین مکن این قضاوت... انتقام از بی گناهی دیگر است