نتایح جستجو

  1. م.سنام

    مشاعرۀ سنّتی

    نرود جز به همان ره که توام راهنمایی همه درگاه توجویم همه از فضل تو پویم:gol:
  2. م.سنام

    مشاعرۀ سنّتی

    شراب تلخ صوفی سوز بنیادم بخواهد برد لبم برلب نه ای ساقی وبستان جان شیرینم
  3. م.سنام

    [IMG]

    [IMG]
  4. م.سنام

    سلام سایه جون عید عبودیت وبندگی بر شما وخانواده محترمتان مبارک باشد

    سلام سایه جون عید عبودیت وبندگی بر شما وخانواده محترمتان مبارک باشد
  5. م.سنام

    سلام ازگل زیبایتان بسیار متشکرم وعید سعد قربان را به شما تبریک میگویم[IMG] [IMG]

    سلام ازگل زیبایتان بسیار متشکرم وعید سعد قربان را به شما تبریک میگویم[IMG] [IMG]
  6. م.سنام

    غزل و قصیده

    سلمان ساوجی سلمان ساوجی چشمت به خواب چشم مرا خواب می‌برد زلفت به تاب جان مرا تاب می‌برد من غرقه خجالت اشکم که پیش خلق چندان همی بود که مرا آب می‌برد سودای ابروی تو مغان راز مصطبه چون غمزه تو مست به محراب می‌برد امشب به دوش مجلسیان را یکان یکان بردند مست و...
  7. م.سنام

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    نور مهتاب برای عاشق شدن خیلی ایده آل است فقط ایرادش این است که ممکن است فردا در زیر نور آ فتاب از انتخاب مهتابیت نادم شوی.
  8. م.سنام

    گلابتون عزیز دوست دارم با شما اشنایی بیشتری پیدا کنم

    گلابتون عزیز دوست دارم با شما اشنایی بیشتری پیدا کنم
  9. م.سنام

    گفتگو با خدا(::: مناجات نامه :::)

    :gol:عجب صبری خدادارد اگر من جای اوبودم بگردشمع سوزان دل عشاق سرگردان سراپای وجود بی وفا معشوق را پروانه می کردم:heart:
  10. م.سنام

    [IMG][IMG]

    [IMG][IMG]
  11. م.سنام

    [IMG]

    [IMG]
  12. م.سنام

    کوچه های تنهایی

    به پندار تو جهانم زیباست جامه ام دیباست دیده ام بیناست زبانم گویاست قفسم هم طلاست براین ارزد که دلم تنهاست:(
  13. م.سنام

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    کاسه صبرم شکست ای دستگیر بیدلان بهر تسکین غمم جانسوز آهی ده مرا تادراین ظلمت سرا از گمرهی آیم برون جلوه گر در آسمان بخت ماهی ده مرا
  14. م.سنام

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    تومیترسی از عشق و سودای عشق توبگریزی از شور دنیای عشق همان به که از این سفر بگذری تو طاقت نداری بصحرای عشق ترا الفتی نیست با این جنون مبادا نهی لب بمینای عشق ترا عشق از خود جدا میکند چو موسی که گم شد به سینای عشق جنون کرد همت که مجنون رسید زلیلای صورت به لیلای عشق زتن جان عاشق گریزان بود ندارد...
  15. م.سنام

    رباعی و دو بیتی

    تا چند زنم بروی دریاها خشت بیزار شدم ز بت‌پرستان کنشت خیام که گفت دوزخی خواهد بود که رفت بدوزخ و که آمد ز بهشت خیام
  16. م.سنام

    غزل و قصیده

    خلوتم چراغان کن ای چراغ روحانی ای ز چشمه نوشت چشم و دل چراغانی سرفرازی جاوید در کلاه درویشی است تا فرو نیارد کس سر به تاج سلطانی تا به کوی میخانه ایستاده ام دربان همتم نمیگیرد شاه را به دربانی تا کران این بازار نقد جان به کف رفتم شادیش گران دیدم اندهش به ارزانی هر خرابه خود قصریست یادگار...
  17. م.سنام

    [IMG]

    [IMG]
  18. م.سنام

    کوچه های تنهایی

    من درراه محبت سرازپانشناسم ازاتش نکنم پروا یک امشب من با شادی می سوزم تاکه شودفردا دل من زوفا می سوزد که وفا به شما اموزد دراین دنیا من وشب وپروانه من ودل دیوانه به اشک واتش خرسند توحال من کی دانی که خود نباشی جو من به عشق رویی پابند
  19. م.سنام

    مشاعرۀ سنّتی

    تا دم از شام سر زلف تو هرجا نزند با صبا گفت و شنیدم سحری نیست که نیست
  20. م.سنام

    [IMG]

    [IMG]
بالا