میدانی...
از تو گفتن سر به ابتذال نوشتن فرو نمی آورد
هر روز که به انجام می رسد
با تو بال می گیرم
تا نهانی که بر آن نهایتی نیست
شریک لحظه های گنگ شیرینم
امشب
ماه شاهد تاب و تب خواهشهاست
و فراخ شب ناظر بر دل تنگ من
برای تو
و دلخوشم به
عطر خوش شراکت
هر روز که می گذرد بیشتر مشامم را می نوازد