من همیشه توی ناخودآگاهم وقتی یه بچه ی دست فروش رو میدیدم و یه دختر و زنی که روزگار اونو به بدبختی کشونده میگفتم باید کاری کرد ...
ما آدم نیستیم وقتی این آدما وجود دارن و ما راحت زندگی میکنیم ...
دست روزگار مجبورم کرد در مورد این آدم ها فکر کنم و بعد طراحی کنم ... اونم برای نتیجه ی 4 سال درس...