سايه
سايه دل..سايه سر..سايه بين
مرغ دلش بي خبر از بغض و كين
"بر سر اين نامه چو عنوان از اوست
در تن اين نامه روان جان از اوست"
زادشه مهر و وفا و غم است
پاك تر و خوبتر عالم است
شعر و ادب در لب او قند شد
طفلكي اين مرغ دلم بند شد
مرغ دلم مرد در اين كهنه جنگ
شيشه عمرم شده نزديك سنگ
سياوش