نتایح جستجو

  1. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    دشمن جانم تو بودي،درد پنهانم ز توست با همه اين شكوه ها ، گر راحت جاني بيا
  2. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    رهی معیری رهی معیری شهر پرهنگامه از ديوانه اي ديدم رهي از تو و ديوانگي هاي توام آمد بياد
  3. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    مرا راحت از زندگی دوش بود که آن ماه رویم در آغوش بود
  4. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    ماه رویا روی خوب از من متاب بی خطا کشتن چه می​بینی صواب
  5. gh_engineer

    دوست داشتن از عشق برتر است.

    کاملا موافقم
  6. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    مپندار از لب شیرین عبارت که کامی حاصل آید بی مرارت
  7. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    تو را به راستي، تو را به رستخيز مرا خراب کن! که رستگاري و درستکاري دلم به دستکاري همين غم شبانه بسته است که فتح آشکار من به اين شکست هاي بي بهانه بسته است
  8. gh_engineer

    شعر نو

    اي مرغ آفتاب! زنداني ديار شب جاودانيم يك روز، از دريچه زندان من بتاب *** مي خواستم به دامن اين دشت، چون درخت بي وحشت از تبر در دامن نسيم سحر غنچه واكنم با دست هاي بر شده تا آسمان پاك خورشيد و خاك و آب و هوا را دعا كنم گنجشك ها ره شانه ي من نغمه سر دهند سرسبز و استوار، گل افشان و سربلند اين دشت...
  9. gh_engineer

    شعر نو

    چه جاي ماه ، كه حتي شعاع فانوسي درين سياهي جاويد كورسو نزند به جز قدمهاي عابران ملول صداي پاي كسي سكوت مرتعش شهر را نمي شكند *** به هيچ كوي و گذر صداي خنده مستانه اي نمي پيچد *** كجا رها كنم اين بار غم كه بر دوش است ؟ چرا ميكده آفتاب خاموش است ! *****
  10. gh_engineer

    شعر نو

    غزلک غزلک ، شکستنت کار کيه؟ به عزا نشستنت کار کيه ؟ عسلک ، نبينم افتادن تو بگو پرپر شدنت کار کيه؟ نگو ديو قصه تو فنجون فالت افتاد آسمون لهجه فيروزه رو ياد تو نداد غزلک گريه نکن ، گريه به چشمات نمی آد! سنگ فيروزه ی...
  11. gh_engineer

    شعر نو

    افق روشن روزی ما دوباره كبوترهايمان را پيدا خواهيم كرد و مهربانی دست زيبايی را خواهد گرفت. روزی كه كمترين سرود بوسه است و هر انسان برای هر انسان برادری ست . روزی كه ديگر درهای خانه شان را نمی بندند قفل افسانه ايست و قلب برای زندگی بس است. روزی كه معنای هر سخن دوست داشتن است تا تو به خاطر...
  12. gh_engineer

    شعر نو

    مهتاب می تراود مهتاب می درخشد شبتاب نيست يکدم شکند خواب به چشم کس وليک غم اين خفته چند خواب در چشم ترم می شکند. نگران با من استاده سحر صبح می خواهد از من کز مبارک دم او آورم اين قوم به جان باخته را بلکه خبر در جگر ليکن خاری از ره اين سفرم می شکند . نازک آرای تن ساق گلی که به جانش کشتم و به...
  13. gh_engineer

    شعر نو

    ساعت عاشق شدن دوباره ماهی سرخ دوباره آبی آب دوباره عيدی من غزل های ترد ناب دوباره دست های تو سفره هفت سين من وقت تحويل بهار ساعت عاشق شدن ما بايد دوباره بچگی کنيم سبزی بهار و زندگی کنيم دوباره مادربزرگ رخت نو ، سوزن زده تخم رنگی هم از قفس در اومده ساز پر ناز تو کو؟ نت به نت از ما بگو از...
  14. gh_engineer

    شعر نو

    مشیری مشیری دوستی دل من دير زمانی است که می پندارد: "دوستی" نيز گلی است، مثل نيلوفر و ناز، ساقه ترد و ظريفی دارد. بی گمان سنگدل است آنکه روا می دارد جان اين ساقه نازک را - دانسته - بيازارد! در زمينی که ضمير من و توست، از نخستين ديدار ، هر سخن ، هر رفتار ، دانه...
  15. gh_engineer

    شعر نو

    دریای نگاه دریای نگاه به چشمان پريرويان اين شهر به صد اميد مي بستم نگاهي مگر يك تن از اين ناآشنايان مرا بخشد به شهر عشق راهي ***به هر چشمي به اميدي كه اين اوست نگاه بي قرارم خيره مي ماند يكي هم، زينهمه نازآفرينان اميدم را به چشمانم نمي خواند ***غريبي بودم و گم كرده راهي مرا با خود به هر سويي...
  16. gh_engineer

    شعر نو

    مشیری مشیری نشسته ماه بر گردونه عاج . به گردون مي رود فرياد امواج . چراغي داشتم، كردند خاموش، خروشي داشتم، كردند تاراج ...
  17. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    اگر تو عاشق عشقی و عشق را جویا بگیر خنجر تیز و ببر گلوی حیا
  18. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    یار ما دلدار ما عالم اسرار ما یوسف دیدار ما رونق بازار ما
  19. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    تا نقش خیال دوست با ماست ما را همه عمر خود تماشاست
  20. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    مر عاشق را ز ره چه بیمست چون همره عاشق آن قدیمست
بالا