از بخت بدم، از کلاس دوم ابتدایی تا آخر دبیرستان رو تو یه محله ای مینشستیم که مال پولدارا بود، (خانه سازمانی) به مدرسه هایی رفتم که بیشتر بچه های مرفهان بی درد بودن :( همیشه هم حسرت او چیزایی که اونا دارند رو می کشیدم، حسودیم می شد نه اینکه اخلاقا حسود باشم ولی دلم می خواست که من هم از این چیزا...