اگر عمیقتر نفس بکشی
مرا به درون خویش میبری
و اگر نفست را باز دهی
به ابرها میسپاریام
آنقدر سبکم
که با قاصدکی به آسمان می شوم
و با قطره بارانی بر بام تو برمی گردم
هر روز گمم می کنی ...
هر روز پیدایم می کنند !
هر روز گم میکنم خود را ...
پیدایت كه می کنم ...
.
.
.
نگاهت مي كنم ...
خيره
خيره
خيره
باورم نمي شود ...
اينقدر عاشقم !!!
زن،
گیسویش بافته به بادهای اردی بهشت و بهار نارنج
با پیراهنی از خواب سنجاقک و شبنم
چشم بر درگاه آیینه دارد
سنگین،خاموش،
باز هم یک روز بی جهت از راه رسید
پایان این راه بی پروانه کجاست؟
گاهـــــی آدم دلـــــش میخواهد کفش هایش را در بیاورد،
یواشکــــی نوکـــــ پا نوکــــــ پا از خودش دور شـــــــــود،
بعد بزند به چاکـــــــــــــــ ...
فرار کند از خودشـــــــــــ ...
__________________