نتایح جستجو

  1. hamedinia_m51

    رد پای احساس ...

    این بار بماند یادت دم رفتن که دست میکشی به موهایت تصویرت را در آینه جا بگذاری که باور کنم دنیا جهنم زیبایی است
  2. hamedinia_m51

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    اگر عمیق‌تر نفس بکشی مرا به درون خویش می‌بری و اگر نفست را باز دهی به ابرها می‌سپاری‌ام آنقدر سبکم که با قاصدکی به آسمان می شوم و با قطره بارانی بر بام تو برمی گردم
  3. hamedinia_m51

    شعر نو

    اگر عمیق‌تر نفس بکشی مرا به درون خویش می‌بری و اگر نفست را باز دهی به ابرها می‌سپاری‌ام آنقدر سبکم که با قاصدکی به آسمان می شوم و با قطره بارانی بر بام تو برمی گردم
  4. hamedinia_m51

    رد پای احساس ...

    میخواهم این راهی را که من و تو آماده ایم از ابتدا ویران کنم تا هیچ کس به جایی که من و تو رسیده ایم نرسد!
  5. hamedinia_m51

    ثانیه های خاکستری...

    من نمی دانم چیست ؟ تار و پودی که منش می نامم مرگ من نیز شبیه است به تجدید حیات پوست می اندازم باز قد می کشم از تابش گرمای صدات هر کجا خلق شوم با تو می آغازم در من آوای تو موجیست روان گاه بر می خیزد به دلم سرزده سر می کوبد می نشیند یک دم نفس ثانیه ها را به تو می آمیزد در نگاهم شوقی...
  6. hamedinia_m51

    رد پای احساس ...

    چه دوره ای شده است به چشمم دیر به دیر می آیی اما به یادم هنوز پلک نزده ........نشسته ای برتخت خاطر ام حاضر و آماده ...
  7. hamedinia_m51

    برای تو می نویسم

    هر چه آدَم میـ گــُــذارَم در کـَفه ی دیگـَـر بــاز تـــــو سَـنگیــن تـَری ..
  8. hamedinia_m51

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    گیسووهات را که می‌تکانی در باد منْ جایِ خود پرنده‌ها را هم می‌گیرند به جُرمِ بَدمستی...
  9. hamedinia_m51

    رد پای احساس ...

    آمدن ، رفتن . حالا دیدی زندگی چه ساده است ؟ مثل خیال که می آید و می رود. تنها در این میان من و تو ایم که درگیر افعال شده ایم.......
  10. hamedinia_m51

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    دنبالم نگرد گم نشده ام نگران نباش از زمین که بیرون نمی روم !
  11. hamedinia_m51

    گفتگوهای تنهایی

    انتظار را از کوچه های ِ بن بست بیاموز که دل خوش به تماشای ِ هیچ رهگذری نیستند چشم به راه آمدن ِ کسی می نشینند که اگر بیاید ، ماندنی ست...
  12. hamedinia_m51

    برای تو می نویسم

    برای تو..، مثل همیشه اخر حرفم و حرف آخرم را با بغض می خورم...
  13. hamedinia_m51

    برای تو می نویسم

    این بار که از زیر داربست انگور و ماه برمی گردی دستمالی بیاور هیچ می دانستی مهربانی ام دارد خاک می خورد؟ ...
  14. hamedinia_m51

    برای تو می نویسم

    كاش می دانستی تواگر می ماندی آسمان دل من آبی بود گرچه كوچ بی خبر وآنی بود لیك راهت اینبار سخت و بارانی بود كاش می دانستی تو اگر می ماندی خلوتم مثل قدیم غرق در شادی بود زندگی جاری بود آسمان دل من آبی بود كاش می دانستم آخرین دیدار است كاش می گفتم من كه عزیزم بودی واگر می ماندی شب تنهایی من...
  15. hamedinia_m51

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    دلتنگـــی هایــت را برای خـودت نگــه دار اینجـــا نـه کسی عشـــق می خــرد نـــه می فــروشـــد نـــه اجاره میدهـــد تمام معشـــوقــه های دنیــا پیـش فـروش شـــده انـد...
  16. hamedinia_m51

    رد پای احساس ...

    بوسه می زنم به قلمی که با آن می نويسم و تبریک می گویم به کاغذهایی که سیاه شان کردم،ولی رو سپید ماندند! امروز روز آن هاست نه روز امثال من!!!
  17. hamedinia_m51

    برای تو می نویسم

    نه زمينم كه بار ِ كوه به دوش كشم! نه بيابان كه يكدست و خالی زير لگدهای داغ و بی‌ ‌رحم، سينه سپر كنم! انسانم. نه گُرده‌ای زمینی دارم. نه طاقتی بیابانی. بند ِخاک نیست پایم. بلند می‌شوم به اشاره‌ای... نفسی، بادی.. .. .
  18. hamedinia_m51

    دیر آمدی! خیلی دیر...

    داوریی در کار بود اما دیر…دیر دیگر چه فرقی می کند حالا که آتش درونم خاکستر شده است…
  19. hamedinia_m51

    ثانیه های خاکستری...

    از روزي که به تو آموخته اند بيماري " عشق " از " وبــا " خطرناکتر است ، احساسم را با آب معدني مي شويم و قلبم را روزي سه بار ضدعفوني مي کنم ! پس ... جاي نگراني نيست !!!
  20. hamedinia_m51

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    قرارمان يک مانور کوچک بود ! قرار بود ... تير هاي نگاهت مشقي باشد ! اما ببين ، يک جاي سالم بر قلبم نمانده است !!!
بالا