نتایح جستجو

زندگی من با پیکاسو__ از فرانسواز ژیلو همسر پیکاسو مزه ای از ملکوت___ اشو جادوی فکر بزرگ__شوارتز شازده کوچولوی معروف خودمون... و کتابای پائولو. مکتوبش همیشه تو کیفمه فعلا همینا یادمه

اومدم یه دونه از اون جمله قشنگ قشنگا بنویسم برات, دیدم هیچی هیچی نیس تو دهنم الان!! دیدت به زندگی همیشه قشنگ بااااد! و بالعکس! فعلا همین دیگه....!:w16:

میگم: وای چقد این لباست قشنگه بت میاد! :w16:

کی اشکاتو میشمره وقتیکه ,, دستای من از گونه هات دوره رفتن همیشه اختیاری نیست,, آدم یه جاهایی رو مجبوره فک کن همیشه مال من باشی,, دنیا مگه از این زیباترم میشه تو خیلی چیزا رو نمیفهمی ,, من خیلی حرفارو سرم میشه میرم با اینکه عاشقت هستم ,, با اینکه چشمای تری دارم ای کاش بفهمی برای تو ...

نه عزیز دلم اگه نظر منو بخوای هیچ ربطی به ترم اول و آخر نداره.به این ربط داره که یه جنس مخالف تو چه دوره ای از زندگیت وارد زندگیت و لحظه هات میشه و ذهنتو درگیر میکنه.خصوصا اگه به قول معروف اولین عشقت باشه که معمولا تو ایران ما, چون تو دوره دانشگاه هس که یه محیط متفاوتو تجربه میکنیم فورا علاقمند...

باید قبل اینکه کار از کار بگذره یه کاری میکرد حالا دیگه اصلا نباید فکر گدشته رو بکنه. این دوستتون گفتی 18 سالشه؟؟! اگه اینجوریه که سنش کمه. طبیعیه که تو این مساله احساسی برخورد میکنه. تو این سن منطق جا نداره. واسه همین با این جبهه ای که در مقابل همسرش میگیره هر کس دیگه ای جای همسر ایشون باشه...

سلام بر بیپا جان! اولین و تنهاترین دوستم تو لیست دوستانم شمایی! خوشحالم. زندگی خیلی قشنگه مگه نه؟!;) آرزوهای زیاد موفقیت و غیره و اینا...برای شما دوست خوبم

در دل آیینه ی چشمان او این زن افسرده جان و پیر کیست؟ این منم رنجورو فرتوت و غمین؟ ور نه آیا صاحب تصویر کیست؟

در نگاه غمین تو هرروز قصه های نگفته میبینم قفل بگشا از ان لب خاموش چیست راز دل تو شیرینم

دلم واسه سادگی اون روزا خیلی تنگه.....دلم واسه وقتی که خواسته نا معقولی داشتم و بزگترا میگفتن اینکارو بکنی آمپول میزنن و من معصومانه باور میکردم و منصرف میشدم خیلی تنگه

طبیعتا جدیداشو شما آقا پسرا باید بدونیدو بگید نه ماها! هر روز که نه شما بگو هر لحظه, یه دروغ تازه کشف میکنید ماشالا با این قوه تخیل بکرتون:biggrin:

تو عشق این قسمتا بیشتر به درد من میخورن تا اون قسمتای خوب خوبش. خوندم مفید بود مرسی

من فقط گزینه آخرو در خودم یافتم!این چی میشه حالا؟ فقط خواستم محض احتیاط یکی باشه تو ذهنم که ببینم واقعا عاشقشم یا نه!! که شکر خدا نبودم:smile:

وای نه قدر یاخجی دی کی بوردا هم زبانلاریمی گوردوم. یاشاسین گوزل آذربایجانیم....

نچ;) بعدی معماری...

نویسنده خدا بیامرز حالا از سر بیکاری یه چیزی نوشتن.منظورم همون دوست فرضی بیمارمه!

واو ته نامردیه این کارا! مورد 4 و 10 و 17 واسه من غیر قابل تحمله احتمالا بگم اینا مسایل شخصیه و هیچ ربطی به شما نداره آقای محترم وهمونجا کات کنم!!! مورد 3 واسم اتفاق افتاده و البته جز خنده کاری نکردم!

پسر: خانم میشه یه لحظه وقتتونو در اختیار من بذارید؟من یک ماهه دورادور شمارو زیر نظر دارم و بهتون علاقمند شدم! دختر در حالیکه قند تو دلش آب میشه:آخه راستش.... پسر حرف دخترو قطع میکنه:خواهش میکنم دختر:بفرمایید..... و شماره ردو بدل میشه .....در حالیکه این آقای محترم اولین بارشه که تو عمرش این...

من تو اولین قدم خودمو میذارم جای این دوستم: خوب اینکه قبل من بره خواستگاری هزار نفر دیگه طبیعیه, ولی به شرط اینکه از علاقه من نسبت به خودش بیخبر باشه. ولی نه اگرکه از احساس من نسبت به خودش اطلاع داشته باشه و بره خواستگاری حتی یک نفر دیگه و بعدش بیاد سراغ من, به هیچ وجه قبول نمیکنم. حالا چه رسد...

من آن نیم که حلال از حرام نشناسم شراب با تو حلال است و آب بی تو حرام