نتایح جستجو

  1. معمار فرناز

    گفتگوهای تنهایی

    هر اشنايي تازه اندوهي تازه است... مگزاريد ك نام شما را بدانند و بنام بخوانندتان!! هر سلام سراغاز دردناك يك خداحافظي است.
  2. معمار فرناز

    گفتگوهای تنهایی

    به دلتنگی هایمـــ دست نزن می شكند بغضــمـــــ یك وقت !!! آنگاه غرقـــــ می شــــــــــــوی در سیلابـــــ اشكهایی كه بهانه ی روانــــــ شدنش هستی !!!
  3. معمار فرناز

    گفتگوهای تنهایی

    اشتباهم این بود هرجا رنجیدم خندیدم... فکر کردند درد ندارد ضربه ها را محکمتر زدند!
  4. معمار فرناز

    گفتگوهای تنهایی

    هنوز هم برایش مینویسم!مانند کودک نابینایی که برای ماهی مرده اش غذا میریزد..
  5. معمار فرناز

    گفتگوهای تنهایی

    نام تو .. مثل عطر پریدن پرنده ست... دهانم را می بندم مبادا!... هوس پریدن داشته باشی . . .
  6. معمار فرناز

    گفتگوهای تنهایی

    گاهـی میـان بی کسـی هایـم صدایـش میزنـم زیرا اوسـت کـه تنها دوای تنهاییـم اسـت!
  7. معمار فرناز

    گفتگوهای تنهایی

    به شانه هایم زدی تا تنهاییم را تکانده باشی. به چه دل خوش کردی؟ تکاندن برف از شانه های آدم برفی
  8. معمار فرناز

    گفتگوهای تنهایی

    دنیا؛ بازی هایت را سرم آوردی، گرفتنی ها رو گرفتی دادنی ها را ندادی حسرتها راکاشتی زخمها را زدی دیگر بس است چون چیزی نمانده،بگذار بخوابم،؛محتاج یه خواب بی بیدارم...
  9. معمار فرناز

    گفتگوهای تنهایی

    خدایا با یک اجل تمامم کن...خسته ام از زمین.بی هوا. آن قدرتنهایم که از زورتنهایی می خواهم بمیرم.. نه تاب صبردارم نه پناه بردن به بالشتم را.. نه دراغوش گرفتن دیوار.. کاردتکراری درد کندترازکاردابراهیم.. به استخوان نازک ترازمووی صبرم رسیده است.. امانمی برُدلامصب بی همه چیز این گلوی بی...
  10. معمار فرناز

    گفتگوهای تنهایی

    حال من خوب است ، باور کن ... رسیده ام ب بال پروانه ... ب امن یک گوشه ی نورانی یک بغل چنار و سپیداد ، راستش را بخواهم بگویم ... آدم دیگری شده ام ، یاد گرفته ام عاشقانه هایم را جار نزنم نگویم دوستت دارم ! دلواپس آن دیگری نباشم ک بعد از چند ماه هست شاید ، باز هم ... یا شاید هم نیست ... باور کن...
  11. معمار فرناز

    گفتگوهای تنهایی

    بودن ُ نبودنم کِ مسئله ای نیست ، مهم توئی ُ دلتنگیم ، که در هر حوالی ای کُنج ِ مغزم رژه ی سختی می روند . . .
  12. معمار فرناز

    ممنون اوا جون ميدوني كه خيلي دوست دارم

    ممنون اوا جون ميدوني كه خيلي دوست دارم
  13. معمار فرناز

    ممنونم الناز جون

    ممنونم الناز جون
  14. معمار فرناز

    گفتگوهای تنهایی

    من آن موج سرگردانم كه بي هوايي هايم را بر قلب صخره هاي ساحل مي كوبم و پس مي نشينم نه آرامي ست مرا و نه قراري خروشيدن و جا ماندن سهمي ست هميشگي مرا . . .
  15. معمار فرناز

    گفتگوهای تنهایی

    خدایا دیگر خسته ام سالهاست فریادهای دلم در قفس سکوت زندانی است
  16. معمار فرناز

    گفتگوهای تنهایی

    به مانند ساعت ها محكومم به تكرار تقديرها بگذار كه از زخم من تراوش كند لبخندي حك شده بر لب محض فريب آدمها كه حال من بسي خوب است و بهترين از اين نمي شود هرگز روز و روزگار خوش است و ايام به كام دهان سوخته ي ماست . . .
  17. معمار فرناز

    اواتارت قشنگه بامعنيه

    اواتارت قشنگه بامعنيه
  18. معمار فرناز

    گفتگوهای تنهایی

    تو مرا آزردی... که خودم کوچ کنم از شهرت... تو خیالت راحت! میروم از قلبت... میشوم دورترین خاطره در شبهایت... تو به من میخندی! و به خود میگویی: باز می آید و میسوزد از این عشق ولی... برنمی گردم،نه! میروم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد... عشق زیباست و حرمت دارد...
  19. معمار فرناز

    گفتگوهای تنهایی

    گاهــــی نمیدانی از دست داده ای یـــــا .. از دست رفته ای ؟!
  20. معمار فرناز

    گفتگوهای تنهایی

    امشب انگار قرصها هم آلزایمر گرفتن ؛ لعنتیا یادشون رفته که خواب آورن ، نه يــــــــاد آور ... !
بالا