نتایح جستجو

  1. معمار فرناز

    گفتگوهای تنهایی

    حرف تو كه مي شود چقد ناشيانه ادعاي بي تفاوتي مي كنم
  2. معمار فرناز

    گفتگوهای تنهایی

    دنياي من چ واقعي چ مجازي همش غمگين بود،
  3. معمار فرناز

    گفتگوهای تنهایی

    دلم پُر است، پُرِ پُر.... آنقدر پُر ؛ که اضافه اش از چشمانم می‌ریزد...!!! پلک بزن... پلک پلک پلک کجای دفتر چشمانت مرا چسبانده بودی!!؟؟
  4. معمار فرناز

    گفتگوهای تنهایی

    در اندوه من شادي رها شدن پرنده اي است كه به او دل بسته بودم
  5. معمار فرناز

    گفتگوهای تنهایی

    مرسي عزيزم
  6. معمار فرناز

    گفتگوهای تنهایی

    فراموش ميكنم خدايي را ك تو را ببخشددد
  7. معمار فرناز

    گفتگوهای تنهایی

    http://cld.persiangig.com/dl/WldaJa/image.jpg
  8. معمار فرناز

    گفتگوهای تنهایی

    كاش ميشد ادم گاهي... فقط گاهي!! ب اندازه نياز بميرد بعد بلند شود اهسته اهسته.... خاكهايش را بتكاند اگر دلش خواست برگردد ب زندگي دلش نخواست بخوابد تا ابد تا ابد...
  9. معمار فرناز

    گفتگوهای تنهایی

  10. معمار فرناز

    گفتگوهای تنهایی

    از دنيا دل كندم بحث عشق و عاشقي نيست خم شد كمر اعتماد هايم... اينجا من هستم... نيمكتي چوبي و چتري كه بسته است دلم تنگ نيست تنها منتظر بارانم كه قطره هايش بهانه اي باشد براي نمناك بودن لحظه هايم و...اثبات بي گناهي چشمانم
  11. معمار فرناز

    گفتگوهای تنهایی

    گاهي از دنيا خسته مي شوم رو ب اسمان خدا را ب تماشا مي خوانم تا شايد مرا هم ببيند گويا سالهايت سياهي روزگارم مانع ديدش شده است .....
  12. معمار فرناز

    گفتگوهای تنهایی

    اشتبــاه از من بود .. پر رنـــگ نوشته بودمـت .. به سختــی پــــــاک می شـــوی ... ولـــــی پاکت میکنم !!!
  13. معمار فرناز

    گفتگوهای تنهایی

    كس نيس در اين گوشه... فراموشتر از من
  14. معمار فرناز

    گفتگوهای تنهایی

    و گاهي چنان دلم پر ميشود كه از چشمانم لبريز مي شود و اين لحظه ايست ك دلم شانه اي پر از سكوت ميخواهد نه زباني پر از حرف
  15. معمار فرناز

    گفتگوهای تنهایی

    خدايااااا؟؟؟؟
  16. معمار فرناز

    گفتگوهای تنهایی

    نه صداي تو مي ايد نه صداي قلبم ما چه عاشقانه مرده ايم!!!
  17. معمار فرناز

    ممنون مهربون

    ممنون مهربون
  18. معمار فرناز

    گفتگوهای تنهایی

    چه ارزوها داشتم من و ديگر ندارم... چه ها كه مي بينم و ... باور ندارم.
  19. معمار فرناز

    گفتگوهای تنهایی

    امد... چرخيد.. عطر تنش در خانه ام پيچيد.. بايد براي او نامي بگزارم باد گردباد بر باد داد زندگيم را رفت...
  20. معمار فرناز

    گفتگوهای تنهایی

    راحت بخواب اي شهر!ان ديوانه مرده است. در پيله ابريشمش ،پروانه مرده است.
بالا