در قير شب
ديرگاهي است در اين تنهايي
رنگ خاموشي در طرح لب است
.
بانگي از دور مرا مي خواند،
ليك پاهايم در قير شب است
.
رخنه اي نيست در اين تاريكي
:
در و ديوار بهم پيوسته
.
سايه اي لغزد اگر روي زمين
نقش وهمي است ز بندي رسته
.
نفس آدم ها
سر بسر افسرده است
.
روزگاري است در اين...