نتایح جستجو

وز روی آن که رونق خوبان ز روی توست دایم نظاره‌ی رخ خوبانم آرزوست بر بوی آن که بوی تو دارد نسیم گل پیوسته بوی باغ و گلستانم آرزوست

دیوار سرایت را نقاش نمی‌باید تو زینت ایوانی نه صورت ایوانت هر چند نمی‌سوزد بر من دل سنگینت گویی دل من سنگیست در چاه زنخدانت

یاد تو می‌رفت و ما عاشق و بی‌دل بدیم پرده برانداختی کار به اتمام رفت ماه نتابد به روز چیست که در خانه تافت سرو نروید به بام کیست که بر بام رفت

از باده در فصل خزان افتان و خیزان نیک‌تر ور یار دلداری دهد خود چون بود زان نیک‌تر؟ شد باغ پرینگی دگر، هر برگی از رنگی دگر در زیرش آونگی دگر از لعل و مرجان نیک‌تر

در دلم مهر ماهروئی بس در سر از عشق‌های و هوئی بس آب چشم و هوای دل داری آتش عشق و خاک کوئی بس

درد زده است جان من میوهٔ جان من کجا درد مرا نشانه کرد درد نشان من کجا دوش ز چشم مردمان اشک به وام خواستم این همه اشک عاریه است اشک روان من کجا

بدون تنوع نمیشه

یارب آن خال بر آن لب چه خوش است بر هلالش نقط از شب چه خوش است دهنش حلقهٔ تنگ زره است نقطه بر حلقهٔ مرکب چه خوش است

ممنون گلم سال نو مبارک [IMG]

شقایق گفت :با خنده نه بیمارم، نه تبدارم اگر سرخم چنان آتش حدیث دیگری دارم گلی بودم به صحرایی نه با این رنگ و زیبایی نبودم آن زمان هرگز نشان عشق و شیدایی یکی از روزهایی که زمین تبدار و سوزان بود و صحرا در عطش می سوخت تمام غنچه ها تشنه ومن بی تاب و خشکیده تنم در آتشی می سوخت ز ره آمد...

[IMG] سال نو مبارک

[IMG] سال نو مبارک

[IMG] سال نو مبارک

[IMG] سال نو مبارک

[IMG]

[IMG]

[IMG]

[IMG]

من چرا در عشق اندیشم ز سنگ طعن غیر آنکه مجنون بود اینش در جهان سرکوب بود

:gol::gol::gol::gol::gol: