از قایق پیاده شدم و به طرف جاده جفیر آمدم. خسته بودم. هشت روز تمام در جزیره مجنون عكاسی كرده بودم و امروز در این شرجی بعد از ظهر ، از جزیره بیرون آمدم تا سر و سامانی به فیلمهایم بدهم. باید آنها را به تهران میفرستادم.
غروب به سنگرهای بچهها رسیدم. دلم می خواست كه استراحت كنم اما به هر سنگری كه...