قول دادہ بودی...
با اولین برف بـہ خیابان برویم
و
آدم برفے رویایے مان را بسازیم...
امروز برف آمد....
من حتے منتظرت هم نبودم...
آخر چطور انتظار ڪسے ڪـہ نیست را بڪشم...
هویج را در سوپ ریختم...
دڪمـہ ها را بـہ لباسم دوختم...
ڪلاـہ را بر سرم گذاشتم...
دوتڪـہ چوب را در شومینـہ انداختم...