این روزها حس مرگ مرا از همه جدا می کند.
صدای قدم هایش را می شنوم!
صدایم رابرداشته و خود را در نفس هایم حبس کرده است!
من همچنان خیره به آسمان مانده ام.
حتی ترانه هایم هم خالی!!
یه الماس اینجا, یه الماس تو نگاه آسمون,یه شبنم از خدا....
خالیه خالی, حتی از نفس،یا از حس نگاه فرشته ها...
مهربونی مثل همیشه شمع شد و من هم حباب....
اهورا