قسمت دو!
تو خواب هیجان زده و ذوق پر شده بودم، به خواهرم گفتم اینارو تو هم میبینی؟ اون انکار کرد و گفت اینجا که چیزی نیست! یه تخت خواب کودک تو خونمون بود که پر از این فرشته ها شده بود، اون رو بهش نشون دادم و گفتم ببین چه زیادن، دونه دونه نشون میدادم میگفتم ببین این آبی، این سبز، این سرخابی...