به سکوت سرد زمان
به خزان زرد زمان
نه زمان را درد کسی
نه کسی را درد زمان
بهار مردمی ها دی شد
خزان مهربان طی شد
آه از این دم سردی ها خدایا
نه امیدی در دل من
که گشاید مشکل من
نه فروغ روی مهی
که فروزد محفل من
نه همزبان نه دردآگاهی
که ناله ای خرد با آهی
وای از این بی دردی ها خدایا...