نتایح جستجو

سلام .... خوزستان . اندیمشک ... دهکده ی چمیکدر

[IMG]

[IMG] سلام دوست خوبم . ممنونم از تصاویر زیبایی که فرستادی و لذت بردم ! برای پاسخ ، عکسی را که از محل تولدم گرفته ام رو هدیه میکنم ! این رود مهربان ، توی چهارسالگی به من شنا کردن یاد داد ... سپاس

نز تفکر عقل مسکین پایگاه صبردید نز پریشانی دل شوریده چشم خواب داشت

درود به اکرام عزیز و سپاس از حضور فعال ایشان در کارگاه ، ایشان پاسخ درست داده اند .

درود به الی عزیز و سپاس از حضور پر رنگ در کارگاه ، ایشان پاسخ درست داده اند .

عروض و قافیه بخش چهارم ارکان عروضی . بخش بندی ارکان عروضی بر حسب جای آنها در مصراع ارکان عروضی: وقتی هجای شعری را به اجزای چهار تا چهار تا یا سه تا سه تا و یا غیره جدا کردیم به شکلی که نشان دهنده ی نظمی در آن ها باشد. ساده تر ان است که به جای آن که بگوییم وزن فلان شعر از دو هجای بلند...

دوش دور از رویت ای جان جانم از غم تاب داشت ابر چشمم بر رخ از سودای تو سیلاب داشت

درود بر مدلر عزیز:gol: اول اینکه نگران نباش به این زودی پیر نمی شی ! چراکه شعرهایت روحت را ترجمه کرده اند و از ترجمه ی به دست آمده ، می شود گفت که ارباب این روحیه ، به آسانی پیر نمی شوند ! اما کماکان به تلاش های مراقبتی ادامه بده ... اگر دقیق اشاره کنید و کلی گویی نشود ، بهتر می شود پاسخی...

به به ! ... زنده باد ! ... چقدر زیبا پیوند طولی محکم بسته شده ! و چه با ظرافت اتفاقات حسی و دغدغه های همیشگی عاشق و شهرآشوبی معشوق ، برای نمودن تراکنشی پیوسته ، رنگ آمیزی شده است و خوشایند تر از همه چیز ، حفظ زبان و وفاداری به هندسه و دانه بندی واژه هاست ... تورا سپاس !:gol:

روز بهارست خیز تا به تماشا رویم تکیه بر ایام نیست تا دگر آید بهار

بهتر شد ... هراس من از این شاخ های ستبر و خون آلوده ست ... سپاسگزارم

خب ، بدی این گونه ارتباط نوشتاری به همینه که چگونگی حال و کنونه ی آدم به روشنی پیدا نیست ! ... مدلر جان ، هرگز از این گونه موارد که هیچ ، از دشواری هایی که تا مرز مرگ و زندگی کشوندنم هم آزرده نشدم و نخواهم شد ! من با لذت برات اون همه قافیه رو نوشتم ! ...

چو منصور از مراد آنان که بردارند بردارند بدین درگاه حافظ را چو می خوانند می رانند

من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی

برو و هرگز نترس ... بهتره کتابهای باشه که من ندارم ! اتفاقاً سعی کردم قافیه ای باشه که به فراوانی وجود داشته باشه ! ... خواندن . ماندن . دانستن . حیرانی . پریشانی . پشیمانی . ویرانی . آسانی . مهمانی . بارانی . جانانی . عزیزانی . راندن . آنی . خانی . مانی . جانی . چوپانی . دردمندانی . سالمندانی ...

خب نابغه عزیز ریتم همون وزنه دیگه ! ... ریتم معادل فرنگی وزن و دور هست و همون ریتم رو حفظ کن با وزن کاری نداشته باش !

آفرین ! آفرین ... قشنگ گفتی و باید بگم که تا حالا استفاده از این ضرب المثل رو توی ادبیات ندیدم ... به زیبایی استفاده کردی و در معنایی ایهامی که خواننده اول غرق در لفظ این مثل می شه و با کمی اندیشه به معنای دور که معنای اصلی است می رسه ... به نظرت توی این وزن راحت تر بودی یا وزن غزل قبلی ؟

شاید ! خداکنه همینی که میخوای بشه ، ولی هرکتابی رو خواستی بذاری ، بدنیست قبلش اطلاع بدی ! البته نشونی دقیق و زمان دقیق !

تورا سریست که با ما فرو نمی آید مرا دلی که صبوری ازو نمی آید