نتایح جستجو

  1. F

    مشاعرۀ سنّتی

    در دو عالم قاعده نیش است وآنگه ذوق نوش تو ورای هر دو عالم نوش بی نیش آمدی
  2. F

    شعر نو

    وقتی که یاد تو بر بام سینه من می بارد چشمانم چکه می کنند
  3. F

    مشاعرۀ سنّتی

    تا چند زمین نهاد بودن سیلی خور خاک و باد بودن چون باد دویدن از پی خاک مشغول شدن به خار و خاشاک بادی که وکیل خرج خاکست فراش گریوهء مغاکست بستاند ازین بدان سپارد گه مایه برد گهی بیارد چندانکه زمیست مرز بر مرز خاکیست نهاده درز بر درز
  4. F

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    ز دل کی می رود آنکس که در یاد خیال نقش خود را زندگی داد ز طوفان بیم دیوار و درخت است زمین رفته را کی می برد باد تو که ما را بدست گریه دادی همیشه خانه گرم دلت شاد
  5. F

    دانشگاه شهيد بهشتي

    یادش به خیر چه خاطرات خوشی اونجا داشتیم...
  6. F

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    می دانستم می‌ دانستم خراب خواهد شد حباب دلبستگی نمی پذیرد باید به آب اندیشید
  7. F

    شعر نو

    اگر به فاصله می بالی وصال آنسویی است که در نشانی نمی‌گنجد!
  8. F

    اگر جای این بودی چه کار میکردی؟!

    در وحشت مرگ است که خدا را باز می یابم نه در عظمت زندگی...
  9. F

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    مرا معنی کن مرا که درتو نام می بازم مرا که با تو سئوال می شوم! و مرا که بی تو به تکرار می روم غربال کن مرا و از پرویزن عشقت بگذران هر ذره ام که با تو نیست از من مباد و بر پرویزن عشقت ننشیند حرام کن مرا مرا به خواب به آب به گل مرا به نفس های من حرام کن اگر جز با تو در عشق بنگرم پرواز کن مرا...
  10. F

    شعر نو

    در این آستانه غروب که هر دستی از تلالو زیستن خالی است من نگران طلوع ستارگانم...
  11. F

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    اگر غیری به جای من گزیند دوست حاکم اوست حرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم
  12. F

    مشاعرۀ سنّتی

    تا نقش خیال دوست با ماست ما را همه عمر خود تماشاست
  13. F

    شعر نو

    شهامت گل را به تقدیس بنشینیم هنوز می روید!
  14. F

    شعر نو

    از دوستان عزیز خواهشمندم اگر کسی این شعر رو بلد کاملش رو بنویسه مکن ا زخواب بیدارم که گاهی خواب خرگوشی فرو رفتن به دنیای فراموشی ...
  15. F

    مشاعرۀ سنّتی

    تو از جانی ولی جان را ندانی زجانانی و جانان را ندانی اگر جان را ندانی بس عجب نیست عجب اینست کانان را ندانی
  16. F

    مشاعرۀ سنّتی

    سريست مرا در جان در خون شده چون مرجان چون کودک در اشکم خونخواره بخون غلطان
  17. F

    چرا حلقه ازداج را در انگشت چهارم قرار مي دهند؟

    لطفا بگين واقعا چرا ازدواج؟ اگه ممکنه کسايي که ازدواج کردن پاسخ بدن
  18. F

    مشاعرۀ سنّتی

    همه عمر بر ندارم سر از اين خمار مستي که هنوز من نبودم که تو بر دلم نشستي
  19. F

    مشاعرۀ سنّتی

    تو بتقصير خود افتاده‌ اي از اين در محروم از که مي‌نالي و فرياد چرا مي‌داري؟
  20. F

    مشاعرۀ سنّتی

    گفتم که مگر عاشق و معشوق دو اند خود هر دو يکي بود من احول بودم
بالا