نتایح جستجو

  1. ن

    مشاعرۀ سنّتی

    تا عشق سر آشوب تو هم زانوی ما شد سر بر نگرفتم به وفای تو ز زانوی
  2. ن

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    سرم درد و سرم درد و سرم درد به رویم وا کنید باغ گل زرد به رویم واکنید چیزی نپرسید به غربت گشته ام رنگم شده زرد
  3. ن

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    شب که می آید و می کوبد پشت در با خود می گویم من همین فردا کاری خواهم کرد کاری کارستان و به انبار کتان فقر کبریتی خواهم زد تا همه نا رفیقان من و تو بگویند فلانی از خود ما بود
  4. ن

    قطره‌های چکیده از قلم من (سروده‌هاي اعضاي تالار)

    باز شب آمد و هم صحبتم از راه رسید یار آرام و رفیق غم من ماه رسید گر چه گه ابر شود حایل و ساکت کندم لیک همصحبتی ام تا به سحرگاه رسید من همه شکوه و آه و همه افسوسم و او پا به سر گوش بر آن شکوه وآن آه رسید گویمش ماه نگر کز غم ایّام به ما همه آن رفت کز آتش به پر کاه رسید ماه...
  5. ن

    شعر نو

    سرما بنشسته در نگاهم امّا خوب می دانم من تکرار نگاه آن دو چشمم کو فصل بهار را ندیده ست
  6. ن

    غزل و قصیده

    در آتش عشق تو رازی بر ما چون شد؟ زین شعله که می سوزد خاکسترما چون شد؟ چون باغ گل سوسن افسانه صد افسون از چشم تو می ریزد آن ساغرما چون شد؟ با جان و دلم پیمان بستی و شدی پنهان فریاد دلم بشنو کان دلبر ما چون شد؟ این شام سیه پی زن راهی به سحر می زن غم رفت نسیم امّا خنیاگرما چون...
  7. ن

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    عاشقانه: به تو می اندیشم به تو ای مونس جان همدم شبهای درازم به تو ای عشقم و رازم به تو می اندیشم تو لطیفی مثل آواز قناری ها در باغ بهار مثل آن شاخه پر گل که به رقص است در باد من همه شوق و در این فکرم و حیران که چه آسان به تو دل می بازم عشق تو مهر تو کیشم...
  8. ن

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگوییم چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی
  9. ن

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت رخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم
  10. ن

    رباعی و دو بیتی

    بر برگ دلت گر زده ام پا تو ببخش رنجیده شد ار خاطرت از ما تو ببخش شرمنده ام از گفته و از کرده ی خویش محیام تو ببخش جان محیا تو ببخش نسیم ----------------------------------
  11. ن

    رباعی و دو بیتی

    گر عشق رود دلم به گَردَش نرسد جز غم به بَرَم با دَم سردش نرسد بر من ز گل سرخ که نقشی ست ز عشق جز ساقه خشک و برگ زردش نرسد نسیم ----------------------------------------------
  12. ن

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    در عشق توام نصیحت و پند چه سود؟ زهرآب چشیده ام مرا قند چه سود؟ گویند مرا که بند بر پاش نهید دیوانه دل است پام بر بند چه سود؟
  13. ن

    رباعی و دو بیتی

    دل می گوید زعشق بی تابم من گم گشته به رویای تو تا خوابم من آخر تو بگو که هر صبا من چه کنم با گم شده دل که باز می یابم من --------------------------------- نسیم
  14. ن

    شعر نو

    بار خود را زین دیار تلخ اینک بسته ام ای دوست در غبار راه امشب با قطاری مست خواهم رفت هان بگو با همدلان و بیدلان یاور و همراه آن فلانی در نسیم وحشی کهسار با شقایق آمد و نک با سپرغم رفت ------------------------------- نسیم
  15. ن

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    گفتم چشمم گفت به راهش میدار گفتم جگرم گفت پر آهش میدار گفتم که دلم گفت چه داری در دل؟ گفتم غم تو گفت نگاهش میدار
  16. ن

    شعر نو

    پرواز کبوتر سپیدی مقراض کشید آسمان را در سایه ماه داس چرخید تا پر شکند کبوتران را ------------------------------------------------- نسیم
  17. ن

    قطره‌های چکیده از قلم من (سروده‌هاي اعضاي تالار)

    این پنجره شب را با سنگ سحر بشکن بشکن قفس خود را این قفل ز در بشکن تا چند از این زاغان پرسی ره گلزاران خود باغ و بهارانی زاغان همه پر بشکن تو قلّه این اوجی دریایی و پر موجی این کشتی اهریمن در موج و شرر بشکن در دیده پر اشکی تصویر سیه کاران این نقش سیه کاری در دیده تر بشکن دیریست بر...
  18. ن

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    ای دلبر دور از من دل از بر من بردی با دل بر خود گفتی دل ! بهر چه غم خوردی؟ دل گفت به مهر تو بسته است سر و دستم از باده اگر مستم توجام می و دردی با تو اگرم عنقا در اوج و فلک اما چون وانهی ام مرغی کز غم به قفس مردی ---------------------------------------- نسیم
  19. ن

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    از آمدن و رفتن ما سودی کو؟ از تار وجود عمر ما پودی کو؟ در چنبر چرخ جان چندین پاکان می سوزد و خاک می شود دودی کو؟
  20. ن

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    از آمدن و رفتن ما سودی کو؟ از تار وجود عمر ما پودی کو؟ در چنبر چرخ جان چندین پاکان می سوزد و خاک می شود دودی کو
بالا