نتایح جستجو

با سلام در مورد نظر آن استاد بزرگوار ادبیات که اشکالی در شعر شما مشاهده نکرده است باید بگویم : آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد! امّا باور بفرماید که ایرداتی که به وزن برخی ابیات شعرتان در بالا به آنها اشاره شده است واقعی هستند. از این بگذریم من سوالی دارم در باره محتوی و معنی شعر در بیت ...

لطف دارید مثل همیشه. من شما را چنین که هستید دوستتان دارم بی آنکه به تراشیدن این دوست داشتن بیندیشم.

بعله درست گفتید ! دوست دارم غزل را اینگونه بسرایم! اتفاقا آنهایی که باید با شعر من و در اینجابا این غزل رابطه بر قرار می کنند تعدادشان هم کم نیست ! شما لطف دارید امّا کسی مرا با حافظ و سعدی و..همنشین نمیکند! هر کسی زبان شعر و شخصیّت خودش را دارد هر چند فرم و قالب مشترک غزل است! اگر فکر میکنید...

سپاس از اینکه خواندید و نظر دادید! چهار هفته پیش در تایپک شماره ی 978 توضیحاتی دادم که اگر مایل بودید می توانید به آن رجوع کنید!

زآن آینه ی چشم که در جام شب افتاد بنگر که چه در جان من خسته تب افتاد دیدی که هم آخر دل ما بود که می سوخت زآتش که از آن بوسه اوّل به لب افتاد آن وعده که دادی به شب چهارده ماه ابر آمد و مه برد و دلم در تعب افتاد چشمم گذری کرد و در آینه ترا دید آیینه ی دل بود که در تاب و تب افتاد ای نقش...

من براتون ترجمه می کنم ولی توجه داشته باشید اینگونه اجازه گرفتن از والدین برای ازدواج با دختر قرنهاست که دیگه در غرب مرسوم نیست و ارتجاعی شده ! بچه ها از 18 سالگی بالغ محسوب می شوند از نظر قانون در این کشورها و معمولا دیگه کسی از والدین دختر از این اجازه ها نمیگیره! بهر حال اگر سرگرفت شیرینی...

محبوب من زیبای من محبوب زیبای من هر پیام تو پیامی ست از عشق هر پیام من پیامی است از عشق در هر پیام تو در هر پیام من عشق است که ترا و مرا فراتر از خویش به خویش می خواند می خواهم فریادی برآورم آه عشق را آه اگر می توانستم فریادی برآورم چنین که دوستت میدارم دیوانه وار می...

در مذهب آن یار که چشمش پرِِِ راز است گویند که بوسیدن دلدار نماز است زینروست که با عشق مرا هر شب و هر روز در گوشه ی محراب لبش راز و نیاز است نسیم 15آذر 89 --------------------------------------------

در مذهبت ای دوست که خود عشق زلال است گفتی که دو صد بوسه ز دلدار حلال است من پیرو این مذهب و یک بوسه نیازم چون با تو بگویم چو زبان قاصر و لال است نسیم ----------------------------------------------------

هر چند امضا ی"نسیم " رو در آخر رباعی بالا فراموش کردم بنویسم ولی رباعی از خودم بود! ------------------------------------------------------------- ای عشق به راز تو نظر کردم و رفتم هر جا ز پی ات عزم خطر کردم و رفتم در شعله آتش که پر و بال دلم سوخت یکدم نه هراس و نه حذر کردم و رفتم نسیم: شنبه...

شخم باید زد زمین مرده را اینک زمستان است می دانی و می دانم هوا سرد است و از این آسمان غمگرفته برف می بارد ولی این خاک دیگر جایگاه زوزه گرگان و یا خیزشگه کفتار و کرکس نیست همین امشب زمین را شخم باید زد بهاران می رسد روزی دوباره باز خواهی خواند "بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر...

ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش بر در دل روز و شب منتظر یار باش دلبر تو دایما بر در دل حاضر است رو در دل برگشای حاضر و بیدار باش

پاییزی اندوه: باران باران ترانه پاییزی اشکی که بیاد عاشقان می ریزی در خاک چو قلب عاشقی بنهادند با سرو جوان ز خاک او برخیزی

می خواستم یه پیام دلگرم کننده برای خودم بفرستم امیدوارم امکانش باشه :-)

پاییزی عاشقانه: چشم تو زیبا کند پاییز بی پاییز را غم نشاید آن دم زیبای شور انگیز را رمز پاییزی اگر زیباست در نقش نگاه من به چشمان تو بینم نقش سحر آمیز را برگها را یک به یک در باد میریزد خزان تاکه در پای تو ریزد مشک عنبر بیز را چون بهاران جلوه کن در باغ پاییزی جان تا زدل بیرون کنم این...

پاییزی عاشقانه: چشم تو زیبا کند پاییز بی پاییز را غم نشاید آن دم زیبای شور انگیز را رمز پاییزی اگر زیباست در نقش نگاه من به چشمان تو بینم نقش سحر آمیز را برگها را یک به یک در باد میریزد خزان تاکه در پای تو ریزد مشک عنبر بیز را چون بهاران جلوه کن در باغ پاییزی جان تا زدل بیرون کنم...

زیباست آفرین تنها باید عرض کنم که من تابحال اصطلاح پای کسی یا چیزی بیکاره کردن را نشنیده ام و به این تریتب معنی جمله در راه جستجوی تو شده پاهای سنگ خورده و عریان شعر (منظور از پای سنگ خورده شعر چیست؟) را بیکاره میکنم را نمی فهمم. به نظرمن اینطور میاد که کم و بیش هدف جور کردن قافیه بر معنی...

پاییزی اندوه: اندوه تو با فصل خزان شد به ره ام ابریست دل و نگاه بر پنجره ام بغضی به سکوت مانده در فریادم نقش تو و مرگ برگ در منظره ام نسیم ----------------------------------

آفرین بسیار زیبا بود. در آتش عشق تو رازی بر ما چون شد؟ زین شعله که می سوزد خاکسترما چون شد؟ چون باغ گل سوسن افسانه صد افسون از چشم تو می ریزد آن ساغرما چون شد؟ با جان و دلم پیمان بستی و شدی پنهان فریاد دلم بشنو کان دلبر ما چون شد؟ این شام سیه پی زن راهی به سحر می زن غم رفته از...

سلام و سپاس از اینکه این دو غزل را خواندید عرض شود منظورتان از فاصله زمانی در ریتم و وزن و کلمات را راستش را بخواهید نمی فهمم ! من فکر می کنم که در میان قالبهای شعر قارسی غزل و رباعی کهنه شدنی نیستند اگر این را با من موافق باشید دیگر موضوع وزن در غزل هم بدون ارتباط با زمان می شود و تنها سلیقه ی...