نتایح جستجو

سلام خانم/آقاي كوكب عزيز ممنون از محبتتون. به نظرم اومد شايد ما همديگه رو مي شناسيم كه شما اينقدر گرم بنده رو مورد لطفتون قرار دادين. البته من انكار نمي كنم كه شايد شما ذاتن خيلي آدم با محبتي هستين.;) سومن: به هر حال از آشنايي با شما ( چه در گذشته و چه در آينده ) خوشحال و مفتخرم و اميدوارم با...

يه چيز ديگه هم بگم: محبوبيتي که تو واسه ما کفار درست کردي، قابل تقديره! :biggrin:;)

سلام کافر جون! کامران چي ميگه؟ امروز چيزي واسش نگفتي که ميخواي نيايي. پس کامران اشتباه برداشت کرده. اما آواتارت جديدت رو چرا برداشتي؟!! البته اگه يه روز بگي نمياي من خوشحالتر ميشم. از وقتي اينجا رو پيدا کردي ما رو فراموش کردي...:gol:

سلام کامران جان :gol: شرمنده ام. همینجور الکی الکی سرم شلوغ شده . به هر حال سعی می کنم بیشتر بیام چون واقعن دلم برات تنگ می شه. ;)

ای قوم به حج رفته کجائید، کجائید دایی همین جاست بیائید بیائید

اولن: صداتو بيار پايين . دومن: نگفته بودي كاشوني هستي. سومن: اصل حالت چطوره؟ :D دوست عزيز من فكر مي كردم كه اين اتفاق در يك مهموني افتاده، و بعد از زد و خورد دوستانه اي كه با هم داشتيم ، تحقيق كردم و با كمال فروتني اعلام مي كنم كه حق كاملن با شما بوده و هست. ;)

خرده بافي ها من آدم تنهايي‌ام. از تمام هله هوله هاي دنيا خوشم مي ياد. من خيلي عاشق پيشه ام . اغلب با خودم فکر مي کنم که : تنهاييم با اين که خيلي دوستش دارم؛ از روي دوست داشتن نيست، بلکه از روي اجباره. من معتقدم که: ‌آزادي باعثِ تنهايي مي شه. يا: تنهايي باعث آزادي مي شه. يا: تنهايي و آزادي،...

كتاب ايلياد اثر هومر مترجم: سعيد نفيسي انتشارات: دنياي كتاب قيمت: 6500 تومان آقايون، خانوما، ملت شهيد پرور! شاهكاره اين كتاب رو بخونين منم مي رم اوديسه رو شروع مي كنم. التماس دعا

دوستان عزيز! در مورد بوف كور در واقع من فكر مي كنم كه از اين كتاب هيچ كس سر در نمي ياره، يا به زبون ديگه: هر كسي يه جور متفاوت سر در مي ياره (به قول مولوي جون: هر كسي از ظنِّ خود شد يار من). و فكر مي كنم كه اشتباهه اگه دنبال يك قرائت و نقد ثابت بگرديم كه بتونه تمام واقعيت رو به ما منتقل كنه...

امروز، بعد از هزار سال به تو انديشيدم بعد از هزار سال كه به نبودنت عادت كرده ام بعد از اينكه چهره ات، ديگر به سختي در خاطرم مي آيد، تنها خاطره ايست بسيار محو كه ديگر هيچ طعمي نمي دهد. بعد از هزار سال... بارها كوشيده بودم چهره ات را از ياد نبرم، بارها تلاش كرده بودم در ذهنم بماني، سعي كرده بودم...

خلبان وقتی یه آدم بزرگی رو می بینه با نقاشی هاش اونو محک می زنه، وقتی بشنوه که این یک کلاهه، باهاش از سیاست و گلف و کراوات و از این جور چیزها حرف می زنه. البته کافر جون هم همینارو گفت، ولی من حال کردم یه بار دیگه بگم. حالا حرفیه؟ خلاصه آقایون، خانم ها، ملت شهید پرور! چشم ها را باید شست/ جور...

با سلام خدمت تمامي دوستان عزيز! از سرکار خانم آسمان به خاطر اين تاپيک عالي تشکر مي کنم.:gol: يه سوال: نوشته ها حتمن بايد شعر باشن؟ يا مي شه داخل اين تاپيک متن هم گذاشت؟ ;)

از تاپيک فوق العاده‌تون ممنون خانم مهندس. به نظر من طنز وقتي که به عنوان يک مقوله اجتماعي و فرهنگي مطرح مي شه، خيلي ارزشمند مي شه. البته نه اينکه به عنوان يک سرگرمي بي ارزشه، اون هم کارکرد خاص خودش رو داره. من اونجوريشو مي پسندم، به خاطر همين شعر اول عالي بود. مسئلتن: اين شعرها از کيه؟ اگه از...

تاپيک فوق العاده عالي‌يه . با تشکر از کامران عزيز. فعلا فقط داستان اول رو خوندم، که بايد دوباره هم بخونم تا بتونم نظر بدم . و بعد هم بقيه داستانها. انشاءالله به زودي اين ورا پيدام مي شه . - انجمن حمايت از نقادان آماتورِ داستان هاي کوتاهِ مقيم مرکز

سلام کامران عزيز! ممنون از محبتت. من با سليقه‌ي موسيقيت خيلي حال مي کنم. از تاپيک هاي باحالت هميشه لذت مي برم و استفاده مي کنم. هر چند که من از بيتلز هم خوشم مي‌ياد. در مورد نوشته هام: ممنون که خوندي و خوشحالم که خوشت اومده. من هم داستان هاي شما رو دوست دارم، اميدوارم کم کم با همديگه بيشتر آشنا...

وقتي که کلاس اول ابتدايي بودم؛ دلم مي خواست هنر پيشه بشم. با يکي از دوستام اين آرزوي مشترک رو داشتيم . و در مسير رفتن و اومدن به مدرسه با همديگه فيلم بازي مي کرديم (اکثرن: جنگ و جبهه و حاجي و نخود و شهيد و اين حرفا) بعد از اون دلم ميخواست فضانورد بشم . عشق آسمون و آدم فضايي و بالا و سفينه و...

در زندگي زخم هايي هست که مثل خوره روح را آهسته در انزوا مي خورد و مي تراشد. - بوف کور/ صادق هدايت

فاصله‌ي بين تولد و مرگ، يعني: زندگي. به نظرم اين تنها چيزي‌يه که دارم و ميتونم در موردش نظر بدم. از تولدم چيزي به خاطر ندارم و در مورد مرگ هم وقتي بهش برسم، دليلي نداره ازش خاطره اي نگه دارم.

چه وحشتناکه اين زندگي. والله

قسمت هشتم دخترم ، يعني دخترِ کوچيکم، مي ياد تو و سلام مي کنه. اما بعد انگشتاشو مثل هفتير مي کنه و به من نشونه مي ره و مي گه: کيو ... کيو در واقع دختر کوچيکم، مثلن منو مي کشه و منم با نمايش دادنِ برخوردِ اين تيرِ فرضي با قلبم، آه و ناله مي کنم و مي افتم و مي ميرم. اما هيچ وقت اينقدر مرده نمي مونم...