نتایح جستجو

چند ده سال عادت کردیم وآموختیم که دروغ های هیجان انگیز زندگیمون رو پر کنه حالا با یه بشکن که همه چیز عوض نمیشه راز تقییر تکراره اگه لازم باشه به اندازه همون ثانیه هایی که زندگی کردیم سوار ماشینی شدیم و به اشتباه به سرعت 120 رسیدیم حالا اول ترمز یعنی ترک امواج منفی تا سرعت کم بشه اون وقت دنده عقب

مژگان چو رخش ديد نشد برهم جفت ديدگان چهره چون گوهر او را بسفت

فرهنگ کیست ذکر منبع لطفا"

همون فرد خاص رو بدست نمیاری اما مشابه اون را مسلما" بدست میارید شما طالب یک احساس خوب با فردی مناسب هستید خوب بدست میاریدش اما واقعا" چیزی که خواستید یک خواسته دست نیافتنی پر از تضاد نیست یعنی مرغ همسایه که تصور همه اینه که غازه یعنی علاوه بربدست آوردن یک مورد خاص خواسته دیگری نیز دارید و آن...

بستگی داره به نیت خودتون داره اگه کشف وجستجو باشه تمام شد اگه خواسته تون رو برای خودتون روشن کنین ادامه بدین

شکرگذاری نکردی 2 هدفت امتحان جاذبه بود که موفق شدی اما بقیه شو نمیخواستی 3 مثل برنامه نویسی کامپیوتر اول تا آخر هدف کاملا مشخص باشه 4 موفقیت براتون همیشه گی شد پس غیرفعال شد

خیلی واضح و بی پرده پوشی خواست های واقعیمان را بشناسیم نه توقع های دیگران را از خودمان اگر آرزوی پدرمان لیسانس ما باشد این شاید عکس آرزوی ضمیر ناخودآگاه ما باشد تفاوت آنچه میخواهید و آنچه باید بخواهید را پیدا کنید شما خوشحالی دیگران را در مقابل موفقیت میخواهید یا حاصل موفقیت خود را پیدا کردن...

کسی که ندونه نمی تونه عمل کنه کسی که ازوجود موتور جت اطلاع نداره نمی تونه روشنش کنه اما فرمون وگاز دست کیه مسلما" ضمیر ناخودآگاه و اون به کاری دست میزنه که براش در مقابل پوچی تحریک بیشتری به همراه داشته باشه وبه اون عادت داشته باشه پس تا فرمون دست کسی که درست تصمیم می گیره نیفتاده باشه نادانی...

افسوس كه عمر بر بيهوده برفت محسوس نشد يك دم و آلوده برفت اني كه به نام عمر او را گفتند محبوس غمي بودو ناسوده برفت

شما تعریفتون از منفی و مثبت با خیلی ها فرق داره منفی تاثیر ناپذیری ومثبت تاثیر پذیری است نه لذت و رنج اینجا جنگ پوچی و تاثیر پذیری مطرح هست چه درد چه لذت اون وقت ناخواگاه آدم که راهشو یاد گرفت متور جت رو روشن میکنه و شیرجه میره تو محرک منفی که باهاش عمری سازگاره در این مورد جورج اورول درست...

تو کدوم کتاب بود خوندم نادانی توانائی ست آها فکر کنم ؟198 حالا بهش رسیدم تو سرعت زیاد اختیار از دست میره تنها کاری که میشه کرد اول گاز ندادن بیشتره مخصوصا که خواب آلودم باشه اگه یه لحظه هم بیدار بشه وبخاد کاری کنه اون کاری رو میکنه که تا حالا کرده یعنی گاز دادن حالا کو تا تصادف اما سرعت چه کیفی...

در مسلخ دهر هر دمي آه كنم فرياد دلم گويم و در چاه كنم آن شعبده را كو ياري گفتند زخمي به دل آورد كه اكراه كنم

بسته بسته دلم شکسته رفته رفته روز و سال وهفته این سرنوشته اما نوشته بختم اینجوری برگشته 7 دقیقه مخم تلیت شد تا شر گفتم تشکر نکنی:confused:

جای تشکرته حافظ تونست اینجوری شعر بگه تشکررررررررررررررررررررررررررررررررررر کووووووووووووووووووووووووووووووووووو دیگه شعر نمیگمممممممممممممممم

مهارتشو دارن

علاج درد من آتش که آدم از ازل ذاتش به دردی خو کند لختی یکی عشقی کند ماتش تشکر نکنی راستی راستی دلم می گیره بدجور

ببینید همه این شعارا درست اما وقتی آدم داره با سرعت 150 کیلومتر سرعت میره تو راهی که بلده یعنی درد وسختی بعد یهو اراده کنه وایسه که کافی نیست حتما این ایست فقط با یک تصادف ممکنه من منکر این قضایا نیستم اما میگم همون طور که به درد عادت کردیم وزمانمون رو با اون پر وپر تر کردیم یه عمر حالا که...

واسه من که شمش طلا بارید هر کدوم به وزن صد کیلو یه راست تو فرق سرم درآمدم نصف شد از مدیریت افتادم مریض شدم هیشکی جواب سلامم رو نمیده پولامم خوردن اگه وقتت با محرکهای منفی بیشتر پر میشه این راز جز نکبت چیزی به همراه نداره اول لذت بردن رو یاد بگیر وقتی شیرینیش رو چشیدی آرزوش رو بکن درد کشیدن رو...